یوسف عزیزی

یکی دیگر از فروشگاهای دانلودی یوسف عزیزی

یوسف عزیزی

یکی دیگر از فروشگاهای دانلودی یوسف عزیزی

بررسی «شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن»

به تصدیق همگان شناخت حسی بیواسطه ترین و ابتدایی ترین گونه شناخت است و داده هایی چنان وثیق از برای ادراک آدمی فراهم می آورد که حتی شکاکترین فلاسفه و حکما در درستی آنها تهدید نتوانسته اند کرد در سراسر تاریخ دو هزار و پانصد ساله فلسفه، جز تنی چند از فلاسفه که در پندار گرایی(1) براه افراط رفته اند، هیچیک از فلاسفه دیگر ارزش و اصالت ادراکات حسی را انکا
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 15 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21
بررسی «شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن»

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

«شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن»

1- مقدمه

به تصدیق همگان شناخت حسی بیواسطه ترین و ابتدایی ترین گونه شناخت است و داده هایی چنان وثیق از برای ادراک آدمی فراهم می آورد که حتی شکاکترین فلاسفه و حکما در درستی آنها تهدید نتوانسته اند کرد. در سراسر تاریخ دو هزار و پانصد ساله فلسفه، جز تنی چند از فلاسفه که در پندار گرایی(1) براه افراط رفته اند، هیچیک از فلاسفه دیگر ارزش و اصالت ادراکات حسی را انکار نکرده است. اما شناخت آدمی تنها به حصول ادراک حسی از جهان خارج محدود نمی گردد. تاثیرات حسی نخستین حلقه از زنجیر طولانی و پیچیده علم و ادراک انسان را تشکیل می‌دهند، که هم در عرصه تصورات (مفهوم سازی) و هم در حیطه تصدیقات (نظریه سازی) سنگ بنای اولیه و نخستین هرگونه فعل وانفعال ذهنی محسوب می گردند(2).

انسان از مشاهده مکرر مصادیق جزیی یک مفهوم کلی، به تعقل و تصور آن مفهوم می پردازد و چون در تجربه، صدق یک قضیه جزئی و خارجی را بارها و بارها بیازماید، به تعمیم آن پرداخته و قضایای کلی و جهانشمول می سازد. پرسشی که از دیرباز ذهن اندیشمندان و فلاسفه را بخود مشغول داشته است، چگونگی و به اصطلاح “مکانیسم” این تعمیم است. این مساله که در فلسفه جدید، در ضمن مسائل شناخت شناسی(3) مطرح می شود در قرون اخیر بویژه بخاطر رونق گرفتن مباحث فلسفه علم مجادلات و مناقشات فلسفی بسیاری برانگیخته است و به یقین می توان گفت که هیچیک از فلاسفه و مکاتب فلسفی غرب نتوانسته اند به آن پاسخی در خور و قانع کننده بدهند و حداکثر کاری که کرده اند بررسی جوانب مساله، یا در نهایت دور زدن و طفره از آن بوده است.

در این مقاله خواهیم کوشید ضمن طرح دقیق مساله، نظرات مهم فلاسفه را در اینمورد به اجمال و بطور فشرده بررسی کرده و در پایان راه حلی را که استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب “مساله شناخت” خود بر مبنای آراء و اقوال فلاسفه اسلامی مطرح نموده اند ارائه می دهیم(4).

2- طرح مساله

این امری بدیهی است که (مادامیکه خود را به شناخت ماخذ از ادراکات حسی محدود کنیم) انسان تنها می تواند احکام و قضایای جزئی و خاص را تجربه کند. اما شکل غالب علم انسانی را گزاره های کلی و عام تشکیل می دهند. گزاره هایی مانند “آب در شرایط متعارف در 100 درجه سانتیگراد بجوش می آید” یا “انسان، فانی است”. روشن است که صدق این احکام هرگز بنحو بیواسطه به تجربه در نمی آیند. هر مشاهده گری می تواند مقداری آب را در شرایط متعارفی بتدریج گرم کند و مشاهده نماید که با رسیدن دمای آن به 100 درجه سانتیگراد، اب شروع به جوشیدن می کند.

حداکثر دمایی که این مشاهده گر می تواند بر مبنای این تجربه کند اینست که “این مقدار مشخص آب که در ظرف روبروی من قرار دارد، در 100 درجه سانتیگراد بجوش می‌آید”. او می تواند این آزمایش را بارها و بارها تکرار کند، اما هر بار قضیه‌ای که صدقش را تجربه می کند، قضیه ای جزئی و خاص از همین نوع خواهد بود.

مرگ میلیونها انسان تا کنون به تجربه آدمی در آمده است، اما آنچه که از این تجربه عاید علم انسانی می شود چیزی نیست جز میلیونها قضیه جزئی به شکل “سقراط، فانی است”. پس چگونه انسان از این مشاهدات جزیی بناگاه دست به تعمیم میزند و به قضایای کلی و عام دست می یابد. علت اعتبار این احکام کلی که از استقراء، یا به تعبیر منطقیون “استقراء ناقص” احکام جزیی محدود بدست آمده اند؟ چیست؟

این مساله که آن را “مشکل استقراء”(5) می نامند، مساله ای است که چندین قرن است فلاسفه غرب را بخود مشغول داشته است. فیلسوفان بسیاری در اطراف این مساله مطالعه کرده اند اما توفیق آنان ناچیز بوده است.

جمعی خواسته اند از طرح آن طفره بروند و به اصطلاح مساله را “منحل” کنند، اما خصلت بنیادین این مشکل برای اعتبار علوم، بویژه علوم تجربه معاصر چنان است که به هیچ وجه نمی توان آن را نادیده گرفت. ببینیم فلاسفه و مکاتب فلسفی غرب در اینباره چه گفته اند.


3- برخورد مارکسیستی با مساله

مارکسیستها از کسانی بود اند که از برخورد مستقیم با مساله طفره رفته اند. استاد مطهری در این زمینه می نویسد:

“مارکسیستها راه حل خوبی پیدا کرده اند! راه حل خوبشان اینست که می گویند این شناخت احساسی سطحی (خودشان هم توجه دارند که شناخت احساسی، سطحی است) که معلول رابطه مستقیم ذهن با عالم عینی است، در عالم ذهن، در مغز، از راه قانون “گذار از کمیت به کیفیت” تبدیل به شناخت منطقی می شود(6)

سپس استاد به نقد این نظر می پردازد: اولاً آنچه که گذار “از کمیت به کیفیت” گفته می شود در واقع و با عنایت به مثالهایی که آورده می شود در واقع گذار “ از تغییرات کیفی به تغییرات ماهویی” است. یعنی وقتی که تغییرات کیفی به حد معینی برسند، شی قلب ماهیت پیدا کرده و ماهیتاً دگرگون می شود. و این البته مصادیقی در جهان خارج هم دارد.

ثانیاً مشخص نیست که چگونه این قانون در تبدیل ادراکات بیواسطه حسی به شناخت منطقی دخیل است، بعبارت دیگر این نحوه بیان، مشکل اصلی را به یک شکل دیگرکه حل آن بهیچ وجه آسانتر از اولی نیست تحویل می کند و آن اینکه چگونه انباشت و تراکم ادراکات حسی و قضایای تجربه در ذهن منجر به قلب ماهیت قضایی جزیی و تبدیل آنها به قضایای عام و کلی می شود.

ثالثاً بفرض که ما پذیرفتیم مکانیسم تعمیم شناخت حسی از راه قانون “گذار از تغییرات کیفی به تغییرات ماهوی” است. در اینصورت پذیرفته ایم که شناخت ما از جهان خارج که بر اثر فعل و انفعالات ذهنی حاصل می گردد، ماهیتاً با شناخت بیواسطه حسی ما از اعیان خارجی متفاوت است و نهایتاً هیچ ارتباطی میان این دو نیست.

بنابراین نتیجه منطقی پذیرفتن این دیدگاه، در غلطیدن به دام ایده آلیسم و انکار امکان شناخت جهان خارجی است که اتفاقاً بسیار مورد مزمت مارکسیستها است.

وقتی عالم عین به عالم ذهن بیاید صورتها تغییر ماهیت می دهند، وقتی تغییر ماهیت بدهد اصلاً رابطه اش با عالم عینی قطع می شود. هم رابطه شناخت منطقی با شناخت سطحی و هم رابطه شناخت منطقی با عالم عینی قطع می شود، یعنی به ایده آلیسم مطلق- آن ایده آلیسم منفور کثیف- منتهی می شود(7)

مارکسیستهای متاخر گویا خود به اشکال موجود در این نظریه واقف شده اند، زیرا دیگر آنرا مطرح نمی سازند. در عوض به توجیهات بی پایه و بیمایه دیگری دست یا زیده‌اند که بازهم نمی تواند گره‌ای از حل این معضل بگشاید. برای مثال موریس کورنفورت، فیلسوف مارکسیست معاصر در کتاب خود “نظریه شناخت” سعی می کند برای حل این مشکل از پاره ای نظریات علمی جدید بهره جوید. کورنفورت می‌نویسد:

“با این ترتیب، خواص اجسام مختلفی که مثلاً نور جذب می کنند یا آنرا منعکس می سازند، در فعالیت حسی مغز بصورت احساس رنگ از نو بازسازی می شوند، همینطور، روابط و خصایص مشترک چیزها در فعالیت فکری مغز بصورت مفاهیم در می آیند”(8)

اما چگونگی و مکانیسم این “بازسازی” در “فعالیت فکری مغز” چیست؟ نویسنده پاسخ روشنی برای این پرسش ندارد. او یکچند می کوشد تا بر مبنای نظریه “بازتابهای شرطی” پاولوف توضیحی بیابد:

“بازتاب همواره محصولی از ارتباط واکنش متقابل پویشی که در آن بازتاب وقوع می یابد، و نیز پویش نخستین که منعکس می گردد(10)، می باشد. منشا بازتاب همین پویش است. با این ترتیب پویش زندگی مغز واقعیت مادی اطراف را که منشا همه ادراکات و اندیشه ها می باشد، در محصولات خود- ادراکات و اندیشه ها- بازسازی و منعکس می کند”.(11)

اما این توضیح آشکاراً ناکافی است. بدیهی است که مکانیسم شرطی شدن بازتابها اگر هم بتواند در مورد رفتارها و تصورات ابتدایی حیوانات و انسان توضیح کافی بدست دهد، در مورد ادراکات پیچیده و انتزاعی نارساست(12). کورنفورت همچنین از “مقایسه” و “ترکیب” داده های حسی سخن می گوید:

“با بیان اطلاعات فراهم آمده از طریق ادراک بصورت قضایا، انسانها به احکامی می رسند که بیانگر نتیجه گیریهایی هستند که از مقایسه و سرهم‌بندی بسیاری از یافته های خاص ادراک [حسی] به دست می آیند. نخستین گام در پویش شناخت مرحله ادراک [حسی] است. دومین گام ترکیب یافته های ادراک [حسی] از طریق آرایش یا بنای مجدد آنهاست، این مرحله پنداشت، حکم و استنتاج را در بر می گیرد”(13).

اما توضیح نمی دهد که چگونه این “ترکیب” و “آرایش” صورت می گیرد. در نهایت می توان گفت که در چهارچوب اصول مارکسیسم، که فلسفه را از بیان احکام وجود به سطح زائده فیزیولوژی و روانشناسی تقلیل می دهند، هرگز نمی توان مشکل استقراء را حل کرده و از اینروست که مارکسیستها هر یک بنوعی در صدد طفره رفتن از طرح این مساله هستند.

4- برخورد پوزیتویستی با مساله

پوزیتویسم از مکاتب نسبتاً جدید در فلسفه غرب است. این مکتب که می توان آنرا اصالت حس در تصورات نیز نامید، بر آنست که از میان معقولات تنها، معقولات اولی ماهوی (یعنی معقولاتی که هم عروض و هم اتصافشان خارجی است) اصالت دارند و معقولات دیگر، چون معقولات ثانیه فلسفی، فاقد معنای محصل و غیرقابل اعتنا می‌باشند. از مشخصات بارز این مکتب اینست که آنان احکام سنتی فلسفه و هستی شناسی را “مهمل”(14) می دانند و معتقدند تنها احکام علوم تجربی و ریاضیات قابل توجه و اعتنا هستند.

از این میان احکام ریاضی، محتوای واقعی نداشته و “همانگویی”(15) هستند. پس می‌ماند احکام و قضایای علوم تجربی که جملگی از استقرای احکام جزیی تجربه بدست آمده اند. لاجرم پرداختن به مشکل استقراء اهمیتی حیاتی در این مکتب پیدا می کند. ببینیم فلاسفه پوزیتویست چگونه با این مشکل برخورد کرده اند(16).

برخورد اینان نیز بر خوردی طفره آمیز و غیر مستقیم است. اغلب پوزیتویستها چون به دشواری حل مشکل استقراء وقوف یافته اند، از مفهوم “صدق” قضایا دست کشیده و بجای آن “درجه تائید” یا “احتمال صدق” را پیش کشیده اند. از نظر اینان هرگز نمی‌توان از “صدق” یک قضیه کلی و عام بطور یقینی علم پیدا کرد، تنها با مشاهده مصادیق جزیی بیشتر و بیشتری از آن قضیه، درجه احتمال صدق آن قضیه بیشتر و بیشتر می شود، اما هرگز به یک نمی رسد. ردلف کارناپ که از پوزیتویستهای معاصر و از پیشگامان فکری مکتب پوزیتویسم منطقی است در کتاب خود “مقدمه ای بر فلسفه علم” می نویسد:

اگر خوب فکر کنیم که قوی بنیادترین قوانین فیزیک فقط براساس تعداد محدودی مشاهده تدوین شده است. همیشه این امکان وجود دارد که فردا موردی متناقض آن کشف شود به هیچ وجه ممکن نیست که به تحقق کامل یک قانون نایل شویم. در واقع اگر منظورمان از واژه “تحقق” برقراری قاطعانه حقیقت است، نباید از آن سخنی به میان آورد، بلکه باید تنها به استعمال واژه “تائید”اکتفا کرد”(17).

کارناپ حتی به تدوین نوعی “منطق استقرایی” نیز، برای جایگزین کردن آن بجای “منطق قیاسی” متعارف پرداخته و آنرا در آثار دیگرش بسط داده است. اما نقص و ایراد این نظریه نیز بخوبی هویداست. این نظریه توضیح نمی دهد که یقین به صدق قضایای کلی- که انصافاً در ذهن عالم تحقق می یابد- چگونه صورت می گیرد، بلکه تنها ملاک و معیار با معنی بودن گزاره های علمی را- آنهم از دیدگاه پوزیتویستی- مجدداً تفسیر می کند.


رپورتاژ چیست What is report


نتیجه تصویری برای افزایش بازدید افزایش فروش

لیست قیمت

نتیجه تصویری برای تبلیغات ارزان و پر بازدید






با خرید شارژ از مسعود شارژ در قرعه کشی روزانه کارت شارژ شرکت کنید




بررسی اجمالی از سوره شعرا

این سوره 227 آیه دارد، تمام این آیات ( به جز چهار آیه آخر آن ) در مکه نازل شده است لحن این آیات مانند دیگر سوره های مکی بیشتر روی اصول اعتقادی، توحید، معاد و دعوت پیامبران خدا و اهمیت قرآن تاکید شده است در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) در اهمیت تلاوت این سوره چنین می خوانیم کسی که سوره شعرا را بخواند، به عدد هر کسی که نوح را تصدیق و یا تکذیب کرده است،
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 19 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34
بررسی اجمالی از سوره شعرا

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

تفسیر سوره

( شعرا )
بخش اول

اجمالی از سوره شعرا :

- نام این سوره از چند آیه آخر آن که پیرامون شعرای بی هدف سخن می گوید گرفته شده است.

- این سوره 227 آیه دارد، تمام این آیات ( به جز چهار آیه آخر آن ) در مکه نازل شده است. لحن این آیات مانند دیگر سوره های مکی بیشتر روی اصول اعتقادی، توحید، معاد و دعوت پیامبران خدا و اهمیت قرآن تاکید شده است. در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) در اهمیت تلاوت این سوره چنین می خوانیم: کسی که سوره شعرا را بخواند، به عدد هر کسی که نوح را تصدیق و یا تکذیب کرده است، ده حسنه برای او خواهد بود، و همچنین هود، شعیب و صالح، ابراهیم و به عدد تمام کسانی که تکذیب عیسی و تصدیق محمد(ص) کرده اند.

ناگفته روشن است که این همه اجر و پاداش تنها برای تلاوت منهای اندیشه و عمل نیست، بلکه قرائن متعددی در روایات فضائل سوره ها است که نشان می دهد، منظور تلاوتی است که مقدمه تفکر و سپس اراده و عمل باشد.


محتوای سوره:

در حقیقت می توان محتوای این سوره را در چند بخش خلاصه کرد:

بخش اول: طلیعه سوره است که از حروف مقطعه و سپس عظمت مقام قرآن و تسلی خاطر پیامبر در برابر پافشاری و خیره سری مشرکان و اشاره ای به بعضی از نشانه های توحید و صفات خدا سخن می گوید.

بخش دوم: فرازهایی از سرگذشت هفت پیامبر بزرگ و مبارزات آنها را با قومشان ولجاجتها و خیره سری های آنان را در برابر این پیامبران بازگو می کند، که بعضی مانند داستان موسی و فرعون مشروحتر و بعضی دیگر مانند سرگذشت ابراهیم و نوح و هود و صالح و لوط و شعیب کوتاهتر است.

بخش سوم: که در حقیقت جنبه نتیجه گیری از بخشهای گذشته دارد، پیرامون پامبر اسلام (ص)و عظمت قرآن و تکذیب مشرکان و دستوراتی به آن حضرت در زمینه روش دعوت و چگونگی برخورد با مومنان سخن می گوید و سوره را با بشارت به مومنان صالح و تمدید شدید ستمگران پایان می دهد.


بخش دوم :

بررسی آیات سوره مبارکه شعراء

( از نظر مباحث تربیتی )

بسم الله الرحمن الرحیم

1- طلسم: طا – سین - میم

روایات متعددی از پیامبر اکرم (ص) یا بعضی از صحابه در تفسیر "طسم" نقل شده که همه نشان می دهد، این حروف علامتهای اختصاری از نامهای خدا، یا نامهای قرآن، و یا مکانهای مقدس و یا بعضی از درختان بهشتی و مانند آن است. (تفسیر نمونه – مکارم شیرازی).

2- تلک آیات الکتاب المبین ( این آیات کتاب مبین است.)

اصل تعقل.

نکته تربیتی: توصیف قرآن به مبین که در اصل از ماده بیان است اشاره به آشکار بود عظمت و اعجاز آن می باشد که هر چه انسان در محتوای آن بیشتر دقت کند به معجزه بودنش آشناتر می شود. از این گذشته قرآن بیان کننده "حق" از "باطل" و آشکار کننده راه سعادت و پیروزی و نجات از گمراهی است.

4- ان نشا تنزل علیهم من السماء آیه فظلت اعنا قهم لما خاضعین.

( اگر ما اراده کنیم از آسمان بر آنها آیه ای نازل می کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد.)

اصل عدل – روش انذار

نکته تربیتی:

اشاره به اینکه ما این قدرت را داریم که معجزه خیره کننده، یا عذاب شدید و وحشتناکی بر آنها فرو بفرستیم که همگی بی اختیار سرتعظیم در برابر آن فرود آورند و تسلیم شوند. ولی این ایمان اجباری ارزشی ندارد، مهم آنست که آنها از روی اراده و تصمیم و درک و اندیشه در برابر حق خاضع گردند.

5- و مایا تیهم من ذکر من الرحمان محدث الاکانواعنه معرضین.

( و هر ذکر تازه ای از سوی خداوند رحمان برای آنها بیاید، از آن اعراض می کنند.)

اصل عنایت و اصل جمل عامل انکار

نکته تربیتی:

تعبیر به "ذکر" اشاره به این واقعیت است که قرآن بیدار کننده و آگاه کننده است، در تمام آیات و سوره هایش، اما این گروه از بیداری و آگاهی فرار می کنند.

و تعبیر به "الرحمان" اشاره به این است که نزول این آیات از سوی پروردگار از "رحمت عامه" او سرچشمه می گیرد که همه انسانها را بدون استثناء به سعادت و کمال دعوت می کند.

6- فقد کذبوا فیسا تیهم انباء ماکانوا به یستهزئون.

( آنها تکذیب کردند، اما به زودی اخبار آنچه را به استهزاء می گرفتند به آنان می رسد – و از مجازاتش با خبر خواهند شد-)

اصل عدل – روش انذار

نکته تربیتی: انذار به معنی آگاهاندن نسبت به امری است که در آینده رخ می کند و مایه زجر وعذاب او خواهد بود. انذار روشی مبتنی بر اصل عدل است. طبق اصل عدل، خداوند آدمیان را به سبب بدکرداری، دچار مجازات و عذاب می سازد، اما مقتضای عدل آن است که پیش از وقوع مجازات آگاهی کافی نبست به آن ایجاد شود. بر اساس روش انذار، باید صبری با آگاهی مناسبی که از اعمال متبری و آثار مترتب بر آن دارد، او را نسبت به عواقب اعمال نامطلوبش آگاه کند و وی را از آن برخور دارد.

7- اولم یروا الی الارض کم انبتنا فیها من کل زوج کریم.

( آیا نگاه نکردند، چه بسیار گیاهان از انواع مختلف، نر و ماده، زیبا و جالب و پرفایده در آن آفریدیم).

اصل تعقل – روش تعلیم حکمت

نکته تربیتی: این آیه، یکی از معجزات علمی قرآن است، در اواسط قرن 18 میلادی، شخصی به نام "لینه" دانشمند و گیاهشناس معروف سوئدی، موفق به کشف این واقعیت شد که مساله زوجیت در دنیای گیاهان تقریباً یک قانون عمومی است و گیاهان نیز همانند غالب حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده بارور می شوند و سپس میوه می دهند.

ولی قرآن مجید قرن ها قبل از این دانشمند کراراً در آیات مختلف به زوجیت در جهان گیاهان اشاره کرده ( در آیات مورد بحث و در سوره رعد و آیه 4، و لقمان آیه 10 و سوره ق آیه 7) و این خود یکی از معجزات علمی قرآن است.

9- و ان ربک لهو العزیز الرحیم.

( پروردگار تو عزیز و رحیم است)

اصل عنایت ( فضل)

نکته تربیتی:

"عزیز" به معنی قدرتمندی است که شکست ناپذیر است. هم توانایی بر ارائه آیات بزرگ دارد و هم درهم کوبنده تکذیب کنندگان است، ولی با این حال رحیم است و رحمت واسعه اش همه جا را فراگرفته، و بازگشت جدی به سوی او در یک لحظه کوتاه کافی است که تمام نظر لطف او را متوجه انسان سازد و بر گناهان گذشته اش قلم عفو کشد. طبق این اصل، رفتار مربی در قید رفتار مبری نیست، بلکه بر پایه اصالت رحمت، ابزار می شود. روش های تربیتی بر فضل و رحمتی از سمت مربی مبتنی خواهد بود.

13- و یفیق صدری و لاینطلق لسانی فارسل الی هارون.

( وسینه ام تنگ می شود و زبانم به قدر کافی گویا نیست ( به برادرم ) هارون نیز رسالت ده – تا مرا یاری کند.)


اصل اصلاح شرایط – روش زمینه سازی

نکته تربیتی:

طبق این روش باید شرایطی را که تسهیل کننده حالات و رفتارهای مطلوب یا نامطلوب هستند، از پیش به عفو مقتضی دگرگون کرد، زمینه سازی دو وجه دارد، یکی ناظر به فراهم آوردن شرایط اولیه ای است که احتمال بروز رفتارها و حالات مطلوب را بالا می برد و دیگری ناظر به جلوگیری از شرایط اولیه ای که احتمال بروز رفتارها و حالات نامطلوب را افزایش می دهد، است.

15- قال کلا فاذهبا بایاتنا انا معکم مستمعون.

( فرمود چنین نیست – آنها کاری نمی توانند انجام دهند – شما هر دو با آیات ما بروید ما با شما هستیم و – سخنانتان را – می شنویم).

اصل عنایت:

نکته تربیتی:

در مورد " انا معکم" ( ما با شما هستیم)، بعضی به اشتباه گمان کرده اند که کلمه " مع" کمه دلیل برحموایت و مساعدت است، شامل فرعونیان نمی شود. این کلمه بع معنی حضور دائم پروردگار در همه صحنه ها است، او حتی با گنهکاران و حتی با موجودات بی جان همه جا بوده و هست و جایی از او خالی نیست.


21- ففررت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکما و جعانی من المرسلین.

( من به دنبال این حادثه هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم، و خداوند به من علم و دانش بخشید و مرا از رسولان قرار داد.)

اصل تعقل – روش تعلیم حکمت

نکته تربیتی:

قرار دادن انسان در مسیری که در آن به حکمت دست یابد، به منزله شیوه ای برای تربیت عقلانی اوست، مربی باید سیری را همراه با متربی بپیماید و او را در معرض علم و حکمت قرار دهد. با حصول حکمت، عقل فربه می شود و بنیه ای استوار می یابد و شکوفایی عقل در فراهم آمدن چنین بنیه ای است.

24- قال رب السماوات و الارض و مابینهما ان کنتم موقنین.

(گفت او پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو قرار گرفته است، می باشد، اگر شما راه یقین می پوئید).


رپورتاژ چیست What is report


نتیجه تصویری برای افزایش بازدید افزایش فروش

لیست قیمت

نتیجه تصویری برای تبلیغات ارزان و پر بازدید






با خرید شارژ از مسعود شارژ در قرعه کشی روزانه کارت شارژ شرکت کنید




عنوان تحقیق: سیری در دین مبین اسلام

1 لا الا ا ، محمد رسول ا 2 اعتقاد به قرآن، خطاب به رسول گرامی اسلام و معجره ایشان و تمسک به آن شرط وارستگی است 3 اعتقاد به فرشتگان فرشتگان برای بخشش افراد نزد خداوند وساطت می‌نمایند (سوره مؤمن آیات 97، سوره شوری آیه 3) هشت فرشته حاملان عرش الهی می‌باشند (سوره حاقه آیه 17) نوزده فرشته نگهبان دوزخ هستند (سوره مدثر آیه 30)
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 25 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 66
عنوان تحقیق: سیری در دین مبین اسلام

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

1- لا الا ا. . . ، محمد رسول ا. . .

2- اعتقاد به قرآن، خطاب به رسول گرامی اسلام و معجره ایشان و تمسک به آن شرط وارستگی است.

3- اعتقاد به فرشتگان:

فرشتگان برای بخشش افراد نزد خداوند وساطت می‌نمایند (سوره مؤمن آیات 9-7، سوره شوری آیه 3)

هشت فرشته حاملان عرش الهی می‌باشند (سوره حاقه آیه 17) نوزده فرشته نگهبان دوزخ هستند (سوره مدثر آیه 30)

جبرئیل فرشته اعظم خدواند است. (سوره بقره آیه 91، سوره نحل آیه 104، سوره نجم آیات 6-5)

جبرئیل به نام روح القدس نیز خوانده می‌شود. (سوره بقره آیه 81)

جن و جنیان نیز موجوداتی از جنس روح هستند که در حد فاصل انسان و فرشته قرار دارند آنها نیز خوب و بد دارند (سوره هود آیه 120، سوره جن آیه 11) سپس خدا آسمان‌ها را شکافت، و فرشتگان گوناگون، آنرا انباشت، آنها به خدا سجده می‌کنند، عبادت می‌کنند ذکر خدا می‌گویند و خسته نمی‌شوند. دسته‌ای از فرشتگان، امناء‌ وحی و سخنگویان خدا، برای پیامبران هستند.

گروهی دیگر، نگهبانان بندگان خدا و دربانیان بهشت هستند.

گروهی هم در روی زمین استوارند. در کنار پایه‌های عرض خدا در حالی، که سر به زیراند، و بالهای خویش را دور خود گرفته‌اند ایستاده‌اند. (زمانی، مصطفی 1375 ص 18)‌

4- اعتقاد به انبیاء الهی:

اولین پیامبر الهی آدام است. پس از اینکه خداوند جان آدم را گرفت زمین را خالی از پیامبر نگذاشت تا مردم را براه خدا با کوشش فراوان رهبری کنند، و میان معرفت خدا و ملت ارتباط برقرار سازند. خدا بوسیله پیامبران خود که بهترین سخنگویان و حافظان امانتهای رسالت بودند، در هر قرنی با ملت خود عهد و پیمان را ادامه داده، تا رسالت به پیامبر ما محمد صلی علیه و اله ختم گردید، و رسالت اعلام خطر و اتمام حجت به پایان رسید.

خدا در هیچ عصری مردم را بدون پیامبر، کتاب آسمانی و رهبر مورد نیاز، نگذاشته است. پیامبرانی را فرستاد که محدود بودن تعداد خود و پیروانشان، از افزون بودن مخالفین آنان، مانعی از انجام رسالت نبود. هر پیامبری چه پیامبرانی که در اوائل تاریخ مبعوث شده‌اند، یا پیامبرانی که اواخر آمده‌اند. همه مشخصات پیغمبر بعد از خود را بیان می‌کرده‌اند.

5- اعتقاد به معاد، روز جزا، بهشت و دوزخ:

در پایان جهان، روز بعثت اخروی تمام مردگان مبعوث خواهند شد (سوره ق- آیه 41)

] در صور دمیده خواهد شد که ناگاه ایشان از گورها به سوی پروردگار خویش شتابان حرکت می‌کنند.[ (سوره یس آیه 51)

] آنگاه که برنامه تنظیم شده جهان به پایان رسید، و مقدرات موجودات انجام یافت و باقیمانده مردم هم جان دادند، و دستور خدا درباره قیامت صادر گردید. آسمان را حرکت می‌دهد و می‌شکافد، زمین را منقلب و متزلزل می‌گرداند، کوهها را از ریشه در‌می‌آورد. . . خدا مردگان را که در زمین بوده‌اند و پوسیده‌اند از زمین بیرون می‌ریزد، سپس آنان را برای بازجوئی از کارهای پنهانی و نهانی دنیا بسته بندی می‌کند. دسته‌ای را در آسایش و نعمت قرار می‌دهد، بندگانی که اعمال خود را در دنیا انجام داده‌اند، در کنار رحمت خدا ثواب می‌برند، در بهشت جاویدانند و دسته‌ی دیگر را تحت فشار انتقام، که معصیت‌کارانند و در بدترین مکانها و آتش دوزخ جای داده می‌شوند.[ (زمانی 1375)

6- امامت: یا ایهاالذین آمنو اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خداوند و رسول او اطلاعات کنید و نیز از کسانی که از طرف آنها برای این امر تعیین شده‌اند نیز اطاعت کنید. خلافت و امامت طلوع کرد برقی جهید و درخشنده‌ای آشکار شد، انحرافی برطرف گردید و خدا جمعیت دیگری را جایگزین جمعیت دیگر کرد، قدرت از دست یکی گرفته و به دیگری داده شد. ما همانند کسیکه در قحطی قرار گرفته منتظر باران است در انتظار تغییر خلافت بودیم. رهبران نمایندگان خدا در میان خلق و آگاه از وضع مردم و حاکم بر آنها هستند. کسی وارد بهشت نمی شود مگر اینکه رهبران و امامان را بشناسد و آنان هم افراد را بشناسند. و کسیکه آنان را نشناسد و امامان هم او را نشناسند بطور حتم وارد آتش می‌گردد. (زمانی، مصطفی 1375 ص 352)

سوگند به آن خدائی که دانه را می‌شکافد و جانداران را می‌آفریند، اگر وضع حاضر نبود و اگر آماده شده یاور، و فشار جمعیت که تکلیف را تعیین می‌کند، نبود و اگر خدا از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر عوارض شکمبارگی و گرسنگی بیچاره‌گان نباید آرام بگیرند. من افسار مرکب خلافت را روی شانه‌اش می‌انداختم و کنار می‌رفتم و با همان ظرفی که درخت خلافت را اول آب دادم و خانه نشستم، اکنون نیز آب می‌دادم و بخوبی درک می‌کردید که این دنیای شما در نظر من بی‌ارزش‌تر از بی است، که به هنگام عطسه بز بیرون می‌آید . (پیشین) آگاه باشید که آل محمد (ص) مثل ستارگان آسمان هستند، آنگاه که یکی از آنها خاموش شد، ستاره دیگری آشکار می‌گردد. گویا نعمتهای خدا در میان شما کامل شده و آنچه را آرزو دارید خدا به شما نشان خواهد داد . (پیشین)

مهمترین وظیفه و تکالیف هر فرد مسلمان عبارتند از:

1- نماز:

قرآن مکرراً تکلیف نماز را در مورد سفارش قرار می‌دهد، و از مناره مساجد روزانه پنج بار صدای اذان به گوش می‌رسد. قرآن از پیروانش می‌خواهد که در طول روز چند وقت نماز بخواند. در طلوع آفتاب، ظهر، و شب از اول فجر تا طلوع آفتاب نماز صبح، در ظهر پس از عبور آفتاب از نصف النهار هر محل، نماز عصر پس از ادای نماز ظهر، نماز مغرب پس از عبور سرخی خورشید از بالای سر، و نماز عشا پس از ادای نماز مغرب (سوره هود آیه 116 سوره بنی اسرائیل آیات 81-80، سوره طه آیه 130، سوره روم آیات 17- 16، سوره ق آیات 39-38) نماز همواره در جهت مسجد مقدس مکه، که قبله گاه مسلمین است و خانه توحید کعبه، که توسط حضرت ابراهیم ساخته شد، خوانده می‌شود. خواندن نماز در مساجد به صورت جماعت فضیلت بیشتری دارد. اولین مسجد توسط رسول گرامی اسلام در شهر مدینه ساخته شده و مهمترین مرکز عبادی، سیاسی مسلمانان بشمار آمد. از آن پس با گسترش دین اسلام، در هر جائی از مناطق مسلمان نشین، شهری و روستائی ساختن مسجد معمول گردید، و در حال حاضر نیز مساجد از اماکن مذهبی و مقدس مسلمانان بشمار می‌آید.

2- روزه گرفتن در طول روزهای ماه رمضان:

«ای مؤمنین، تکلیف روزه بر شما نوشته شد و واجب گردید، همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند واجب گردیده بود. در ماه رمضان. . . . پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید روزه بگیرد. . . . بخورید و بیاشامید تا لحظه‌‌ای که پدیدار شود رشته سپیدی در سیاهی شب . . . از آن زمان تا فرا رسیدن شب روزه بدارید» سوره بقره آیات 187-181)

البته روزهای دیگری هم هستند، که جنبه تکلیف و اجبار ندارند و هر فرد مسلمان جهت بردن اجر و ثواب روزه داری می‌کنند. همانگونه که خود حضرت محمد (ص) غالباً در روزهای دیگری از ماه هم روزه می‌گرفت. حدیثی از پیامبر نقل شده است: «در هر کار خوبی که کسی انجام دهد بین ده تا هفتصد برابر پاداش مقرر گردیده است، اما ثواب روزه داشتن بی از این حرفهاست»

3- سفر به مکه (حج):

در میان مردم حجم را اعلام نمای، بگذار که آنها پای پیاده و یا سوار بر هر شتری لاغر، از جانب هر دره ژرف به حج یایند» سوره حج آیه 28) از تکالیف خدا بر مردم یکی هم حج بیت‌ا . . . الحرام است، برای هر کسی که بتواند این کار را به نحوی انجم دهد. سوره آل عمران آیه 97) بنابراین بر هر مسلمان مستطیع که از نظر مالی و جسمی توانائی دارد واجب است، در طول زندگی خود یکبار به خانه خدا و مکه مشرف شود، تا خانه کعبه را طواف نموده و مناسک دیگر حج، مانند، بستن احرام، سعی و صفا و مروه، صحرای منا و عرفات، رجم شیطان، قربانی، تقصیر و . . . بجا آورند.

]حدا حجم و زیارت خانه محترم خود را، که آن را قبله مردم قرار داد، برای شما واج گردانیده است. خدا حجم را علامت تواضع مردم و عظمت خدا و اعتراف ملت به این عظمت قرار داد. خدای عزیز مسجد الحرام را پرچم اسلام و پناهگاه پناهندگان قرار داد ، و احترام آنرا واجب و زیارتش را فرض قرار داد ، و دستور داد به سوی آ کوچ کنید. «زمانی 1375 ص 26»

4- صدقات:

این تکلیفی است، که به روشنی در مورد مسلمانان با ایمان و معتقد وضع گردیده است. (سوره بقره آیه 40، سوره تغابن آیه 16، سوره بینة‌ آیه 4) قبول اسلام بطور مسلم شامل پرداخت، این مالیات اسلامی است. (سوره توبه آیات 11-5)

«هنگامی که در جنگ غنیمتی بدست آوردید، بدانید که یک پنجم آن برای خدا و رسول و نزدیکان، یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان می‌باشد.» (سوره انفال آیه 41) بنابراین صدقات، همان مالیات برای حمایت و تقویت از دولت می‌باشد، که به مصرف هزینه‌های مؤسسات مذهبی، و نگهداری از فقراء و بینوایان و غیره می‌رسد. و علاوه بر آن هزینه سایر فعالیتهای دولتی نیز تأمین می‌شود.

اماکن مقدس مسلمانان:

بیت‌الحرام کعبه معظمه در شهر مکه ، قبله گاه مسلمین، مقدس‌ترین و مبارک‌‌ترین مکان مورد احترام و تقدیس مسلمانان جهان می‌باشد. هر ساله میلیونها مسلمان از اطراف و اکناف جهان از کشورهای مختلف در صفوفی فشرده به زیارت خانه خدا می‌شنابند. و اجتماع میلیونی آنها عظمت و شکوه اسلام و مسلمین را، متجلی می‌سازد.

مدینه النبی اولین شهر مسلمانان جهان، که اولین حکومت اسلامی در آن تأسیس شد، دومین شهر مقدس و محترم مسلمانان جهان، که اولین حکومت اسلامی در آن تأسیس شد، دومین شهر مقدس و محترم مسلمانان جهان است. مدفن رسول گرامی اسلام با گنبد خضرای آن، و قبرستان بقیع و آرامگاه امامان شیعه و دیگر صحابه و مهاجرین و انصار رسول گرامی اسلام، در آن واقع شده است، که مورد زیارت میلیونی مسلمانان، در موسم حج تمتع و عمره، می‌باشد. بیت المقدس قبله گاه نخستین مسلمین می‌باشد و مورد احترام مسلمانان، مسیحیان و یهودیان، جهان است. شهرهای مقدس نجف، کربلا، کاظمین، سامرا در عراق و مشهد مقدس و شهر قم در ایران، که سالیانه میلیونها مسلمان و شیعه ، برای عرض ارادت به خاندان نبوت و عصمت و طهارت، برای زیارت امامان معصوم خویش، به این شهرها سفر می‌کنند.

د- تصوف و عرفان (میستی سزم- Mrsticism)

مذهب عرفان «میستی سزم»که در فرهنگ اسلامی به عنوان تصوف نیز خوانده می‌شود، بر خلاف نظر اغلب متکلمان، که آن را وابسته به ادیان بزرگ و غیره مستقل دانسته‌اند، مکتب و نحله‌ای است، مستقل که دارای اساس ویژه و جهان بینی خاصی است، که با گونه و اساس ادیان بزرگ یک خدائی فرق و تباین دارد، و از نظر طرز بینش دینی و توجیه الهیات، به عنوان یک فلسفه ذوقی و نه مذهبی یک مرحله بازتر و آزادتر می‌ باشد.

مذهب عرفان، که اساس بینش و شناخت را ذوقی و از راه تزکیه و اشراق قلبی می‌داند، در هر محیط دینی تقریباً سعی می‌کند، به رنگ و صیغه‌ای محیطی جلوه نماید. از این جهت تصوف اسلامی، در محیط تسنن به رنگ تسنن و در محیط تشیع، به شیوه تشیع ظاهر شده است. هم چنین در محیط مسیحی به صورت رهبانیت و در محیط هندی به شکل «جینیزم» یعنی مذهب ریاضت، و در محیط یونانی قدیم به صورت «گنوستی» عرض اندام کرده است. روی این اصل مکتب عرفان در محیط‌های مخلتف فرهنگی و جوامع متفاوت فلسفی و دینی دارای گونه‌ها و شیوه‌های متفاوت و گوناگون شده در بعضی خصوصیات ظاهری با هم جدائی یافته‌اند «یوسف فضائی – 1356 ص 43»

طریقه‌های عرفان، اگر چه بر مبنای یک خدائی و توحید نهاده شده‌اند، اما عرفا در عرفان خدا را مانند موحدان ادیان بزرگ، دارای شخصیتی معین و صفاتی مشخص، که صفات ثبوتی و سلبی داشته باشد نمی‌شناسند، بلکه او را وجود مطلق و حقیقت کلی در جهان می‌دانند، که با موجودات و مخلوقات جهان از نظر، مفهوم و جود مساوی است. یعنی به عقیده عارفان مکتب عرفان، وجود همه موجودات و مخلوقات، از وجود کلی و حقیقی خدا نشأت گرفته و جدا شده‌اند. از این نظر، موجودات با خدا از نظر وجود- نه ماهیت- وحدت و پیوستگی ناگسستنی دارند، و به قول عارفان هند، خدا و یا آن حقیقت کلی مکتب عرفان بنام برهمن روح جهان است، چنانکه آتمن روح و حقیقت در بدن انسان است. نظر و عقیده عرفا درباره‌‌ی توجیه مفهوم خدای عرفان بسیار جالب و لطیف است. او را بالاتر ا آن خصوصیات و صفات شبه جسمانی می‌دانند، که موحدان ادیان مرحله‌ی قبلی در ادیان بزرگ برای او قائلند به عقیده پیروان مکتب عرفان چه در ادیان هندی و چه در مسیحیت و اسلام همه اشیاء به اندازه استحقاق خود، بهره‌ای از وجود مطلق و باصطلاح از فیض مسدام خدای مکتب عرفان دارا هستند. در طریقه‌ی عرفان، عقیده بر این است که، انسان دارای جوهر و روحی است از روح کلی خداند، که به علت مقید شدن به جسم و خصوصیات جسمانی در بدن،

از اصل و منشأ خود، که خدا باشد، دور افتاده و تنزل کرده است و گرفتار علائق مادی گشته است. از این رو، در مکتب تصوف و عرفان در اسلام، و مکاتب دیگر عرفان جهان، هر سالک طریقه‌ای عرفان باید بکوشد به وسیله‌ی طی منازل و مقامات عرفانی، که آمیخته به آداب و مناسک ریاضت و تزکیه و تخلیه نفس است، روح خود را از علائق مادی و تمایلات حیوانی خلاص و رها نماید، تا بتواند دوباره به اصل و منشأ خود، یعنی خدا و حقیقت مطلق برسد. «پیشین»

در عرفان هندی در دین هندوی قدیم، خدا را به عنوان روح کلی جهان، و بنام برهمن و روح جزئی انسان را بنام «آتمن» خوانده‌اند هدف اصلی عارف هندی در مذهب قدیم هندو اینست که، از راه ریاضت و ترک دنیا آتمن را به برهمن متصل گردانند.. یعنی روح انسانی را به روح جهانی برسانند. در دین بودائی ، که در قرن ششم پیش از میلاد به وسیله بودا تشریع شده است، عارفان آن حقیقت کلی و روح جهانی (خدا) را بنام نیروانا خوانده‌اند. نیروانا همان است که ، عارفان مناطق قدیم شرقی ایران اسلامی، مانند با یزید و ابوسعید ابی الخیر، آن را به عنوان مقام و متربه‌ی «فنا» نامیده‌اند. (جان، ناس، 1344، ص 102)

بعضی از دین شناسان گفته‌اند: عقیده‌ی اینکه روح انسان از منشاء اصلی جدا شده و تنزل کرده، و باید از راه تزکیه و تجلیه‌ی نفس دوباره به مبدأ اصلی متصل شود، از عقیده‌ی «گنوستی سزم» مکتب فلسفی نو افلاطونی مدرسه‌ی عرفان، اسکندریه یوننی در عرفان اسلامی نفوذ و سرایت کرده است. پیشوای فلسفه‌ی عرفانی نوافلاطونی در اسکندریه «فلوطین» بوده است. (یوسف فضائی، 1356 ص 46)

آئین قربانی :

قربانی در اصطلاح کلی در علوم ادیان، گرفتن زندگی موجود زنده است اعم از انسان، حیوان یا نبات، از راه کشتن، سوزاندن، دفن کردن یا خوردن، به منظور تقرب به خدایان و جلب نظر آنان لفظ قربانی در عربی که مأخوذ از ریشه قرب به معنی نزدیکی است، می‌رساند که در همه قربانی‌ها نزدیکی جستن به خدایان یا قوای طبیعی مورد نظر بوده است.

قصد از قربانی یا تقرب به خدایان، گاه این بوده است که از راه قربانی و تقدیس شی قربانی شده، از نیروی خدایی بهر‌ور شود. و انسان در نتیجه خوردن آن این قدرت خدائی را به جسم انتقال دهد. و گاه این بوده است که ضعف بشری را برطرف سازد و بسیاری از اقوام چیزی را که بدین منظور قربانی می‌کردند، دست نمی زدند و آنرا به دور می‌انداختند. در حال حاضر نیز قربانی به قصد و نیت باطنی افراد در اهداف مختلف به منظورهای مختلف صورت می‌گیرد.

اقسام قربانی:

قربانی را می‌توان بر حسب موضوع قربانی و کیفیت و مقاصد آن به اقسام گوناگون قربانی خونی و غیرخونی تقسیم کرد.

1- قربانی خونی شامل حیوانات از قبیل بر، قوچ، گاو ، گوسفند و شتر و انواع پرندگان می‌باشد در نزد ادیان ابتدائی و قدیمی و باستان بزرگترین رقم قربانی را قربانی انسانی در برداشت . ولی مطابق روایات تورات و اسلام حضرت ابراهیم (ع) در اقدام اساسی خود، اعلام حرمت و قباحت قربان کردن انسان بود، که در آن زمان میان اقوام مختلف برای خدایان رواج داشته است. ابراهیم (ع) برای منسوخ کردن آن رسم ناروا، مطابق روایات تورات و اسلام به قوم خود گفت که خدا فرمان می‌دهد یگانه پسرش را برای خدا قربان کند و مدت سه روز آن موضوع را تکرار نمود. پس از آنکه احساسات پیروان خود را برای آن عمل برانگیخت روز سوم پسر خود (مطبق روایات تورات اسحاق و در روایات اسلام اسماعیل) را در جای معینی آماده قربان کردن نمود. در آن وقت گوسفندی از پشت سنگها نمایان گشت و از سوی خدا ندا رسید که خدا قربانی کردن انسان را دوست ندارد. و این دستور یعنی نارضائی خدا از قربان کردن انسان باعث شد که رفته رفته آن رسم متروک و منسوخ گردد، و بجای آن قربانی کردن حیوان معمول شود.


رپورتاژ چیست What is report


نتیجه تصویری برای افزایش بازدید افزایش فروش

لیست قیمت

نتیجه تصویری برای تبلیغات ارزان و پر بازدید






با خرید شارژ از مسعود شارژ در قرعه کشی روزانه کارت شارژ شرکت کنید




پاورپوینت سمنیار "اعتیاد و انواع مواد مخدر" به همراه منابع

پاورپوینت تحقیقی کامل و جامع به همراه ذکر منابع و ماخذ تحقیق در 41 اسلاید در خصوص اعتیاد و انواع مواد مخدر
دسته بندی پاورپوینت
فرمت فایل pptx
حجم فایل 1942 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 41
پاورپوینت سمنیار

فروشنده فایل

کد کاربری 8165

پاورپوینت تحقیقی کامل و جامع به همراه ذکر منابع و ماخذ تحقیق در 41 اسلاید در خصوص اعتیاد و انواع مواد مخدر و شرح و توضیح انواع مواد مخدر و مواد تشکیل دهنده آن می باشد.


رپورتاژ چیست What is report


نتیجه تصویری برای افزایش بازدید افزایش فروش

لیست قیمت

نتیجه تصویری برای تبلیغات ارزان و پر بازدید






با خرید شارژ از مسعود شارژ در قرعه کشی روزانه کارت شارژ شرکت کنید




بررسی ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش

بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیة عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و چند تکه
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 25 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
بررسی ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

بنام خدا

ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش

بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیة عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و چند تکه اسباب خانه بود.

تولد حضرت محمد ( ص)

دوران حمل آمنه با کدورت ورنج بسر آمد و پسری جذاب نیکو روی، مشگین موی. درشت چشم پا بسرای هستی نهاد. جد بزرگوارش عبدالمطلب او را ( محمد) یعنی ستوده آری این همان مولود مسعودی بود که خدای بزرگ بر سر او تاج نبوت و لباس خاتمیت بر اندام رسایش زیبنده ساخت.

تاریخ تولد حضرت محمد (ص)

تولد با سعادتش بروایت عامه بتاریخ 13 فروردینماه شمسی مطابق 20 آوریل سال 569 میلادی و 12 ربیع الاول سال عام الفیل و بنظر اکثریت امامیه در روز جمعه هنگام طلوع فجر 5 اردیبهشت شمشی- 25 آوریل 569 میلادی- 17 ربیع الاول درشهر مکه در خانه محمد بن یوسف و در زمان سلطنت پادشاه ایران یکی از شاهان ساسانی بوده است.

نسبت محمد (ص)

آمنه دختر وهب بن عبد مناف از خاندان زهره و عبدالله بن عبدالمطلب از خاندان هاشم و هاشمی بود.

مدفن عبدالله

شهر مدینه را آنزمان یثرب می گفتند و عبدالله در آن شهر مدفون شد و محمد (ص) یتیم بدنیا آمد.

خواب دیدن آمنه

آمنه در دوران حاملگی خوابهای نیکو می دید، شبی در خواب دید که نوری درخشان از وجودش تابیدن گرفت و تمام کشورهای دور و نزدیک را روشن ساخت.

به دایه سپردن محمد (ص)

ثروتمندان مکه برای اینکه کودکانشان از آب و هوای بهتری استفاده کنند آنها را بخارج از شهر مکه بدایه می سپردند و دایگان بیشتر بیابان نشین و بدوی بودند و در چند فرسخی شهر مکه سکونت داشتند و پس از دوران شیرخواری فرزندان را بپدر و مادرشان باز پس می دادند و پاداشی نیکو می گرفتند و همة عمر در ازای این خدمت از مزایائی برخوردار بودند.

آمنه در طلب پرستاری پاک سرشت بود و دایه ای مهربان و دلسوز را جستجو می کرد که محمد (ص) را باو بسپارد و عده ای او را نمی پذیرفتند چون می گفتند او یتیم است و پاداشی که قابل توجه باشد بآنها نمی دهند.

بیخبران غافل بودند که این وجود مقدس مایة مباهات و افتخار جهان و جهانیان خواهد شد.

حلیمه او را قبول کرد

حلیمه زنی بی چیز و فقیر بود که کسی کودکش را باو نمی داد برای اینکه نزد دیگران سرافکنده و شرمسار نگردد محمد را قبلو کرد و با خود به بیابان برد.

حلیمه سعدیه به او شیر می داد و محمد جز از پستان راستش شیر نمی نوشید و مانند کسی که بداند شیر پستان چپ حق برادر رضاعی اوست از نوشیدن شیر آن پستان خودداری می کرد.

شیما دختر حلیمه از محمد پرستاری می کرد و با او همبازی بود، تا اواخر سن چهار سالگی بخوشی و شادمانی بین طایفة بنی سعد پرورش یافت و از برکت وجود محمد برکت و وسعتی در آن طایفه پدید آمد که مورد توجه همه قرار گرفت.

احترام محمد (ص) در بزرگی نسبت به حلیمه

این طفیل گفت روزی پیغمبر را دیدم که گوشت قربانی بمردم می داد، ناگاه زنی وارد شد از جای برخاست و ردای خود را بر زمین انداخت و آنزن را بر رویش نشاند، از حاضرین پرسیدم این زن کیست؟ گفتند حلیمه مادر رضاعی محمد (ص) است.

مرگ مادر

شش سال از سن شریفش نگذشته بود که بهمراه مادر برای دیدار بستگان مادری و زیارت قبر پدرش بسمت یثرب (مدینه) حرکت کرد.

هنگام بازگشت بمکه آمنه بیمار شد و با تنی رنجور و چشمی گریان، آن زن داغدیده و افسرده در جلو دیدگان نورد دیده اش محمد (ص) چشم از جهان فرو بست و آن طفل در سن شش سالگی از پدر و مادر یتیم شد، کنیز مادرش برکه (ام ایمن) پرستاریش را پذیرفت و با حالی پریشان ودلی سوزان محمد (ص) را نزد جدش عبدالمطلب آورد.

مرگ عبدالمطلب

هشت ساله بود که عبدالمطلب هم بسرای جاودانی شتافت و سرپرستی او بوصیت جدش بعموی گرامیش ابوطالب محول شد.

محمد (ص) همیشه تفکر بود

آن کودک یتیم روی پدر را ندیده بود مادر مهربان و عزیزش را از دست داده بود مرگ جدش عبدالمطلب بر خاطرات حزن آور زندگیش افزوده بود، در قبیلة فقیری پرورش یافته و دعوای کودکان را برای بچنگ آوردن مشتی خرما تماشا کرده بود، این صحنه ها او را مغموم و متفکر و افسرده می ساخت و اغلب اوقات در تنهائی می نشست و باندیشه فرو می رفت. او از کودکی با کودکان دیگر فرق بسیار داشت و اعمال و رفتارش را همگان می ستودند.

قیافة محمد (ص)

چهره ای صاف و ساده و بی آلایش داشت، آثار شکوه و وقار از سیمایش هویدا بود سرش بزرگ، مویش بلند و زیاد، پیشانیش پهن، چشمانش سیاه و جذاب، مژه هایش بلند، دندانهایش سفید و قیافه اش دارای جذابیتی خاص بود که هر کس او را می دید فریفته اش می شد، گاهی لبخندی نمکین بر لب داشت و سخنانش شیرین بود، گفتاری ملایم و آرام و حافظه ای قوی داشت، آهنگ صدایش محکم و موزون بود، بیشتر اوقات را به تفکر می گذارند.

حرکت بشام

عمویش ابوطالب باو علاقة شدیدی داشت و در سن دوازده سالگی او را با خود برای تجارت بشام برد، محمد (ص) خواندن و نوشتن را نیاموخت و لیکن « بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد».

پیشگوئی راهب نصرانی

در سفر شام بین راه راهبی بود مسیحی که نامش بحیرا و از علوم متداولة زمان با اطلاع بود و ازاسرار کتب آسمانی آگاهی داشت، محمد (ص) را دید و در قیافة تابناک و ناصیة بلندش دقیق شد، به ابوطالب گفت از این پسر مواظبت کن روزی می آید که برای خدا کارهای بزرگ انجام می دهد، شأن او بزرگ است و پیغمبر این امت است که با شمشیر خروج خواهد کرد. نام بحیرا جرجیس بی ابی ربیعه بوده است.

چوپانی محمد (ص)

محمد (ص) چون بسن بلوغ رسید برای تأمین معاش به شبانی مشغول شد، روزها و شبها در بیابان وسیع و لم یزرع عربستان. درباره خدا به تفکر می پرداخت و در کمال نجابت و شرافت و امانت بسر می برد، مردم داری و بزرگواری و قدرت روحی و معنوی و وسعت اندیشسه داشت و بهمین مناسب ( محمد امین) لقب یافت.

تجارت کردن محمد (ص)

به تشویق عمویش ابوطالب شبانی را ترک و نمایندگی بازرگانی خدیجه سیدة قریش را پذیرفت و با کاروان تجارتی از مکه بجانب شام رهسپار شد و با سودی کلان بسوی خدیجه برگشت، آنزن بزرگوار از لیاقت و کاردانی و تدبیر و فراست و کیاست محمد در کار تجارت خشنود شد و این دوستی جنبة معنوی بخود گرفت و آن علاقه بحدی رسید که از آن دو وجود مقدس دودمان رسالت و خاندان طهارت و تقوی و معنویت و فضیلت پدید آمد و فروغ ایزدی آنها عالم و عالمیان را روشن ساخت.

خواب دیدن خدیجه

پیش از وصلت محمد (ص) با خدیجه، آن بانوی عالیقدر شبی در خواب دید قرص آفتاب چرخ زنان بپایین آمد تا نزدیک زمین رسید و بسوی سرایش فرود آمد و از پرتو تابناکش از خواب بیدار شد.

تعبیر خواب

خدیجه شتابان نزد عمویش ورقه بن نوفل که دانشمندی روشندل بود رفت و خوابش را گفت، ورقه گفت: مردی بزرگ ترا بهمسری بر می گزیند که بر آسمان دین آفتابی تابان باشد.

افکار خدیجه

خدیجه خوابش را فراموش نمی کرد و درباره آن رؤیا و تعبیرش همیشه اندیشناک بود و درباره بزرگان و جوانان قریش و صفات و حالاتشان بررسی و مطالعه می کرد و هر کس که بخواستگاریش می آمد دل روشنش او را نمی پذیرفت.

برگشت محمد (ص) از سفر شام

سفری که محمد (ص) از شام مراجعه نمود وارد خانه خدیجه شد و گزارش مسافرتش را بیان کرد، آفتاب مهر و الفت و محبت وجود محمدی در کانون قلب خدیجه و خلوتخانة ضمیرش تابید و آن شعشعه‌ی سرمدی سراسر وجودش را تسخیر کرد، خدیجه شور و احساس، عشق و محبتش را نسبت به محمد (ص) با نفیسه و رازدارش در میان گذاشت.

نفیسه نزد محمد (ص) آمد

نفیسه نزد محمد (ص) رفت و چنین گفت: چرا آسمان زندگانیت را به ستارة تابناک آرایش نمی دهی؟ من آمده ام بپرسم اگر زنی فرزانه و از حیث مال و کمال و جمال یگانه باشد و بخواهد با تو وصلت و ازدواج کند می پذیری؟

محمد (ص) پرسید آیا آن زن کیست؟

نفیسه گفت : خدیجه بانوی مهربان.

محمد (ص) با الهام قلبی و توجه باطنی قبول کرد، در این هگام محمد (ص) 25 سال داشت و خدیجه چهل ساله بود.

جشن ازدواج محمد (ص) با خدیجه

جشنی باشکوه در خانة اشرافی خدیجه برپاشد ابوطالب پیشوای قریش و عموی محمد (ص) خطبه پیمان زناشوئی آنها را خواند و چنین گفت:

برادرزادة من محمد (ص) اگرچه از هرگونه ثروتی تهی دست است ولیکن مال و ثروت سایه ایست فانی و پارسائی و اصالت دودمان نوریست باقی که هیچ مال و مکنتی هم تراز آن نیست. محمد (ص) 25 سال با آرامش خاطر و همکاری و همفکری با خدیجه زندگی کرد.

محمد (ص) بوضع آینده می اندیشد

محمد (ص) از فساد اخلاق جامعه و اختلاف طبقاتی و استغراق مردم در منجلاب پستی و رذالت و ربا خواری و مادیگری و تعدی بحق دیگران و تجاوز زورمندان به بیچارگان رنج می کشید و غم می خورد و در فکر علاج و چاره بود.

انزوای محمد (ص)

او همیشه در جائی خلوت و بیشتر در کوه حرا به تفکر و عبادت و ریاضت، زمان را پشت سر می گذارد و بتفکر و مراقبت ساعاتی را می گذراند.

حالات روحی خاصی برایش پیش می آمد و اتصالش از مبدأ غیب مطلقاً قطع نمی شد و امواج نیروی غیبی در اندیشه اش رسوخ می کرد و میدانست که هدایت این گمراهان و نجات این سرگشتگان وادی جهالت باید به دست توانای پرقدرت معنوی او انجام گیرد.

محمد (ص) به نبوت مبعوث شد

نگاه بارقة حقیقت سراسر وجودش را منور کرد و هاتفی در گوش دل و جانش سرود آسمانی و نغمة غیبی را ساز کرد:

ای محمد (ص) هدایت گمراهان را از خدا بخواه.

رفتار خدیجه نسبت به محمد (ص)

خدیجه پس از ازدواج با محمد (ص) تمام ثروتش را به او بخشید و عنانمال و دارائیش را در اختیار شوهر بزرگوارش گذاشت.

این مرد آسمانی و ملکوتی غلامان را آزاد کرد و عملاً نشان داد که بدون غلام هم می شود کار و زندگی کرد آنهم در محیطی که غلامی و بردگی از ضروریات اولیة زندگانیشان بود.

بشارت پیامبری محمد (ص)

حالات محمد (ص) پس از رسیدن اولین وحی و الهام و بشارت پیامبری :

در یکی از شبهای ماه رمضان سال چهلم زندگانی پر افتخارش سال 609 میلادی در غار حرا جبرئیل آنسروش غیبی پیام آورد و از آیه 1 تا 5 سورة 96 قرآن مجید ( اقراء باسم) نازل شد.

از نزول وحی دگرگونی عجیبی در محمد (ص) ظاهر شد گوئی تمام بدنش سرد و سنگین شده است، رخوتی جسمش را فرا گرفته بود بخانه رفت و تمام جزئیات را برای همسر مهربانش خدیجه شرح داد، خدیجه که او را بخوی می شناخت او را دلداری داد و گفت بدون تردید خدا برایت بد نمی خواهد زیرا تو نسبت بخانواده ات مهربان و به بینوایان مددکار و نسبت به میهمانان خوش برخورد و بکسانیکه دچار رنج و زحمتند یار و یاوری. این بود قضاوت خدیجه نسبت بسرور عالم و عالمیان، محمد (ص).

نظریة ورقه بن نوفل

خدیجه نزد عمویش ورقه که مردی کور و بینادل و بصیر و مطلع بود رفت و او را راجه به کتابهای مذهبی عهد عتیق اطلاعاتی عمیق داشت، خدیجه جریان حال شوهرش محمد (ص) را برایش بیان کرد او بمراقبه و حالت خلسه فرو رفت بعد گفت: قسم بکسیه جان ورقه در دست قدرت اوست اگر آنچه را گفتی راست ودرست باشد شوهرت برگزیدة خدا شده و ناموس اکبر بر او تجلی کرده است.

ملاقات ورقه از محمد (ص)

چند روز بعد ورقه در کعبه با محمد (ص) ملاقات کرد و از او پرسشهای نمود و گفت نگران مباش خدا بتو وحی فرستاد و تو هم مانند موسی و عیسی برگزیدة خدائی و فرق سرمحمد (ص) را بوسید و بسخنانش ادامه داد. بسیار متأسفم که پیر شده ام ایکاش زنده می ماندم و روزی که خدا ترا براهنمائی بشر مأمور ساخته می دیدم ولی همین ملت ترا از خانه و زادگاهت براند برای اینکه هر که از جانب خدا برانگیخته شد و به نبوت رسید ملت او قبولش نکردند و ایمان نیاوردند و بنای بدرفتاری گذاردند.

چند ماه گذشت باز وحی و الهام به پیامبر رسید

پس از چند ماه باز وحی و الهام به محمد (ص) رسید شبنم عرق برگل رخسارش نشست لرزه بدنش را فرا گرفت همان جذبه‌ی ملکوتی و روحانی تار و پود جانش را لرزاند، دانست که باید رفتارش را نسبت به مردم تغییر دهد و آنها را بسوی خدای یگانه و خالق یکتای توانا دعوت کند سه سال در پنهانی به تبلیغ گذشت و بعد مأموریت پیدا کرد رسالت و نبوتش را آشکار کند چون ندایش بلند شد که بگویید « نیست خدائی جز خدای یگانه رستگار شوید، منم فرستادة او» اکثریت ببدرفتاری پرداختند و بآزار و اذیت آن منجی عالم بشریت قیام نمودند.


رپورتاژ چیست What is report


نتیجه تصویری برای افزایش بازدید افزایش فروش

لیست قیمت

نتیجه تصویری برای تبلیغات ارزان و پر بازدید






با خرید شارژ از مسعود شارژ در قرعه کشی روزانه کارت شارژ شرکت کنید




تحقیق امام علی (ع) الگوی رهبری در جامعه اسلامی

برای اینکه یک اجتماع همیشه در حال فعالیت و حرکت باشد و امت سعادتمند شود قوانین کامل و جامعی لازم است تا ارزشها و کرامتها و فضیلتهای انسان را حفظ کرده عوامل ضد پیشرفت را از بین برده و جامعه را به سوی سعادت و رستگاری هدایت کنداین قانون باید از طرف قانونگذاری باشد که عقل کل بوده و عملش به همه نیازها احاطه دارد و قادر است جامعه را در مسیر تکامل به ح
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 24 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
تحقیق امام علی (ع) الگوی رهبری در جامعه اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

امام علی (ع) الگوی رهبری در جامعه اسلامی


رهبری ,مبین قانون

برای اینکه یک اجتماع , همیشه در حال فعالیت و حرکت باشد و امت سعادتمند شود, قوانین کامل و جامعی لازم است تا ارزشها و کرامتها و فضیلتهای انسان را حفظ کرده , عوامل ضد پیشرفت را از بین برده و جامعه را به سوی سعادت و رستگاری هدایت کند.این قانون باید از طرف قانونگذاری باشد که عقل کل بوده و عملش به همه نیازها احاطه دارد و قادر است جامعه را در مسیر تکامل به حرکت در آورد , چرا که خود کمال مطلق است و به همه چیز , دانایی دارد و چنین قانونگذاری همان خدای یکتاست که جهان را آفریده است پس قانون و برنامه تکامل انسان , باید از سوی او باشد تا در قلب و جان مردم , نفوذ کند برای اینکه هواهای نفسانی هیچ کس بر قانون اثر نگذارد و کسی هنگام توضیح قانون , به نفع خود یا ضرر دیگری , مطالبی را کم یا اضافه نکند و برای حفظ شدن اصل و حقیقت قانون , همچنین بیان کردن و عمل کردن به آن , احتیاجی به کسی است که قانون را برای مردم توضیح دهد و آن را به اجرا در آورد . این مسئولیت سنگین و حساس باید بر دوش کسی باشد که از طرف خدا انتخاب و تعیین شده است , چنین شخصی که پیامبر (ص) نامیده می شود به وسیله وحی و قانون , پیام خدا را به مردم می رساند و آنرا تفسیر و اجرا می کند.

بعد از پیامبر نیز برای اینکه زحمتهای او هدر نرود و راهش باقی بماند , باید ادامه این کار به عهده کسی باشد که از طرف خدا انتخاب شده و به وسیله پیامبر به مردم معرفی شود.

چنین کسی باید خصوصیات پیامبر را دارا باشد , این خصوصیات عبارتند از :

1-عصمت داشته باشد؛یعنی در تمام دوران خود هرگز مرتکب گناه نشده باشد . در بیان احکام و حقایق دین و جداب دادن به سئوالهای مذهبی مردم و توضیح مسائل پیچیده مذهبی , دچار خطا و اشتباه نشود.

2-دانایی و آگاهی او نسبت به دین و مذهب , از همه بیشتر باشد و هیچ مسئله ای برای او ناآشنا نباشد.

3-نیکوکارترین,عادلترین,پرهیزگارترین و پاکترین افراد جامعه باشد.

آغاز حکومت علی علیه السلام

از اصبغ بن نباته نقل شده است که وی گفت:

هنگامی که حضرت علی (ع)در کرسی خلافت ظاهری جلوس فرمودند و مردم با ایشان بیعت کردند در حالی که عمامه پیامبر بر سرش , و رداء آن حضرت بر دوش و نعلین های پیامبر را پوشیده و شمشیر رسول خدا را حمایل نموده بود , به مسجد آمد و بالای منبر نشست سپس فرمود :ای مردم سئوال کنید از من قبل از اینکه مرا از دست بدهید همانا پیش من علم اولین و آخرین است.

به خدا قسم اگر جایگاهی برای من قرار دهید که در آن بنشینم به اهل تورات با آنچه در توراتشان آمده است قضاوت می کنم تا جائیکه خود تورات به زبان آید و مرا تصدیق نماید و به آنها بگوید علی بر شما قضاوت کرد .درست مطابق آنچه در من موجود است و خدا برای شما در من نازل فرموده است. و به خدا قسم به اهل انجیل حکم می کنم به آنچه در انجیل است بطوریکه به زبان آید و بگوید درست به آنچه که خداوند نازل فرموده بر شما در من ,علی بر شما اساس آن بر شما قضاوت فرمود.

و حکم می کنم به اهل قران درست به آنچه خداوند نازل فرموده برای مردم که اگر قران هم به سخن آمد تصدیق می کند که من درست طبق امر خدا در قران حکم می کنم.

شما که شب وروز قران تلاوت می کنید آیا در میان شما کسی است که همه آنچه را که خداوند در قران نازل فرموده است بداند.

اگر نبود یک آیه در قران من به شما خبر می دادم به آنچه در گذشته اتفاق افتاده و به آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد و آنچه الان در عالم کون وجود دارد , آن آیه این است :

(خداوند آنچه را که بخواهد محو می کند و آنچه را که بخواهد ایجاد می کند و در پیش خداوند است ام الکتاب )

سپس فرمود: سئوال کنید از من قبل از اینکه من از دست شما بروم به خدا سوگند اگر تک تک آیه های قران از من سئوال کنید جواب می دهم که آیا در روز نازل شده یا درشب ,درمکه نازل شده یا در مدینه ,در سفر نازل شده یا در حضر,ناسخش کدام است ومنسوخش کدام, محکمش کدام است ومتشابه اش کدام ,همچنان فرمود تا اینکه مردی به نام ذعلب قیام کرد ,عرض کرد یا علی از تو سئوال می کنم که نتوانی جواب دهی آن گاه پرسید یا علی,آیا خدا را دیده ای؟

فرمود ای ذعلب بدان:من خدای را که نبینم بندگی نمی کنم عرض کرد:پس آنرا برای ما توصیف کن ,حضرت فرمود:وای بر تو خدا را با چشم سر نمی توان دید بلکه او را با چشم بصیرت و قلب می توان یافت.حضرت در خصوص عظمت پروردگار ,مطالبی ایراد فرمود تا او ساکت وحیران ماند, باز هم فرمود :از من سئوال کنید قبل از اینکه مرا از دست بدهید.

پس مردی از آخر مسجد در حالی که به عصایش تکیه داده بود بلند شد,در حالیکه که با پای خود به مردم تنه کی زد ,آمد تا اینکه رسید ,پس عرض کرد:یا علی مرا به عملی راهنمایی فرما که چون انجام دهم مر از آتش جهنم نجات دهد؟ حضرت فرمود :گوش کن ای مرد ,فکر کن و یقین بدان که که دنیا به سه چیز استوار است .

-دانشمند سخنوری که به علمش عمل کند.

-ثروتمندی که به مالش بخل نورزد.

-و فقیری که دارای صبر و تحمل باشد.

اگر عالم به علمش عمل نکند و ثروتمند بخل ورزد و فقیر صبر نداشته باشد آن هنگان زمان سختی و عذاب است ,حضربت توضیحات دیگر در روشنگری مسائل داد تا اینکه باز فرمود:

سئوال کنید از من قبل از اینکه مرا از دست بدهید,دیگر کسی بلند نشد و سئوالی نکرد,آنگاه حمد وثنای الهی بجا آورد و به پیامبر درود فرستاد ,سپس به امام حسن(ع) فرمود :بلند شو و بالای منبر برو وسخنی بگو تا بعد از من قریش حق تو را انکار نکنند و نگویند حسن بن علی نمی تواند به خوبی کارها را انجام دهد وچیزی نمی داند.امام حسن عرض کرد ((پدر جان چگونه بالای منبر بروم و سخن بگویم در حالیکه شما در میان آن جمعیت نشسته ای, می بینی و گوش می کنی)).

حضرت فرمود پدر و مادرم به قربان تو فرزندم,من خودم را طوری پنهان می کنم که من بشنوم و ببینم وتو مرا نبینی ,پس امام حسن بالای منبر رفت و حمد وثنار الهی بجا آورد و به پیامبر خدا درود فرستاد ,سپس فرمود:ای مردم از جدم رسول خدا شنیدم که می گفت :من شهر علم هستم وعلی دروازه آن شهر است .آیا ورود به شهر جز از طریق دروازه اش امکان پذیر است؟ یعنی ((راه پیوستن به به پیامبر (ص) فقط باید از دوستی علی (ع) شروع شود و بدون محبت علی (ع) دوستی پیامبر تحقق پیدا نمی کند)). این کلام را فرمود و از منبر پائین آمد ,علی (ع) از جا برخاست و او را گرفت و به آغوش کشید ,سپس به امام حسین فرمود:حسین جان برو بالای منبر برو وسخنی بگو تا قریش بعد از من حق تو را ندیده نگیرند و نگویند همانا حسین بن علی چیزی نمی داند ولی سخن تو در ادامه سخن برادرت باشد,سپس امام حسین بالای منبر رفت و حمد وثنای الهی بجا آورد و به پیامبر درود فرستاد وسپس فرمود : ای مردم از جدم رسول خدا (ص) شنیدم در حالی که می فرمود همانه او (علی (ع) )شهر هدایت است هر کس داخل آن شهر شود نجات پیدا می کند و هر کس تخلف از علی نابود می گردد. سپس امیر المومنین امام حسین را به طرف خود کشید و در آغوش گرفت و به سینه اش چسبانید و بوسید و آنگه فرمود :ای مردم گواه باشید این دو فرزندان پیامبر خدا هستند و امانت های آن بزرگوار است که به من سپرده شده اند و من آنها را به شما می سپارم ولی مردم فردای قیامت پیامبر خدا از این دو از شما سئوال خواهد کرد که چگونه با امانتهای او رفتار کردید.

فعالیتهای امام علی (ع) در دوران خانه نشینی

1-عبادت و بندگی خدا,آن هم بصورتی که در شان شخصیت مانند علی (ع) بود,تا آنجا که امام سجاد (ع) عبادت و تهجد عجیب خود را در برابر عبادتهای جد بزرگوار خویش ,ناچیز می داند.

2-تفسیر قران و حل مشکلات بسیاری از آیات ,و تربیت شاگردانی مانند ((ابن عباس)) که بزرگترین مفسر آیات قرانی به شمار می رود.

3-پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل جهان ,بالأخص یهود و مسیحیان که پس از در گذشت پیامبر برای تحقق و پژوهش از آئین وی ,رهسپار مدینه می شدند ,پیچیده ترین سئولات را مطرح می نمودند هیچ پاسخی جزء علی (ع) که احاطه کامل بر تورات و انجیل داشته باشد ,پیدا نمی کردند و اگر این خلاُ فکری و فرهنگی توسط امام پر نمی شد جامعه اسلامی در شکستگی شدید فرو می رفت ,هنگامی که امام به کلیه سئوالات آنها پاسخهای روشن و منطقی می داد انبساط و شگفتی خاصی در چهره خلفا که بر جای پیامبر (ص)نشسته بودند و از جواب آن احساس نا توانی می کردند ,پدیدار می گشت.نمونه زیر یکی از آنهاست:

جمعی از رهبران یهود نزد ابوبکر آمدند و به او گفتند :آیا شما جانشین پیامبری ؟

جواب داد بله.

ما در تورات دیده ایم که جانشینان پیامبر از دانشمند ترین افراد امتند.شما به این سئوال جواب بدهید که جای خداوند متعال تبارک و تعالی کجاست ؟آیا در آسمان است یا در زمین؟

-خدا در عرش و آسمانها قرار دارد.

بنابراین زمین از وجود خدا خالی است,زیرا به گفته شما در جایی هست و در جایی نیست .

ابوبکر ناراحت شد و گفت ,این حرف کافران است از پیش ما دور شوید و گر نه شما را می کشیم .یهودیان از نزد ابوبکر بیرون آمدند, در بین راه علی(ع) به آنان گفت :آگاه شدم آنجه سئوال کردید و جواب شنیدید ,اما جواب شما این است که :خدای عزوّجل آفریننده جا و مکان و فضا است پس او حکم بر مکان است نه محکوم آن ,او در همه جا است بدون آنکه با چیزی و مکانی تماس و نزدیکی داشته باشد بلکه علم و دانش او در هر مکان و آنچه در آن است احاطه دارد و هیچ چیز از تدبیر او بیرون نیست من شما را به مطلبی که در کتاب خود شما است آگاه می کنم که موید سخن من است اگر بر شما حقیقت روشن شد آیا ایمان می آورید ؟گفتند :بله

فرمود:آیا در بعضی از کتابهای شما این موضوع نیست که روزی موسی بن عمران نشسته بود و فرشته ای از سمت شرق نزد او آمد ,موسی سئوال کرد:از کجا آمده ای ؟گفت:از نزد خدا,فرشته دیگری از سمت مغرب آمد و در جواب حضرت موسی (ع) فرمود از نزد خدا آمده ام .آنگاه فرشته دیگری آمد وگفت از آسمان هفتم از نزد خدا آمده ام , موسی (ع) فرمود منزه است خدای که جایی از او خالی نیست هیچ جای نزدیک تر از جای دیگر نیست.

یهودی دیگر گفت شهادت می دهم این سخن کاملا درست است و تو سزاوار جانشینی پیامبری از آن کسی که بر خلافت چیره شده است.

4-بیان احکام بسیاری از حوادث و پدیده های نو ظهور که در اسلام سابقه نداشت و از پیامبر گرامی ,تفسیری در دست نبود .این نقطه از نقاط حساس زندگی امام است و اگر در میان صحابه شخصی مانند علی نبود که به تصدیق پیامبر گرامی دانا ترین است و آشنا ترین آنها به موازین قضا وداوری به شمار می رفت بسیاری از مسایل در صدر اسلام به صورت مشکل لاینحل و گره کوری باقی می ماند.

5-هنگامیکه دستگاه خلافت در مسائل نظامی و پاره ای از مشکلات با بن بست روبرو می شد اما یگانه مشاور مورد اعتمادی بود که با واقع بینی خاصی, مشکلات را از سر راه بر می داشت و مسیر کار را معین می کرد.

6-تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و روح آماده ای برای سیر و سلوک داشتند تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کند و آنچه را که با دیده ظاهر نمی بینند با دیده دل و چشم باطنی ببیند.

7-کار و کوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان تا آنجا که امام با دست خود باغ احداث می کرد و قنات استخراج می کرد و آن را در راه خدا وقف می کرد.

تلاش محمد(ص) و علی(ع) این بود که با الغاء تعصبهای جاهلی برتریهای قومی و قبیله ای و حسب و نسبی به تمام افراد مسلمان ارزش کامل انسانی تلقین کنند؛قرآن می گوید : ((قل انما انا بشر منکم)) و علی (ع) می گوید : من و شما هر دو بنده عاجز خداوندیم و امیر شما بودن یعنی بار مسئولیت سنگین تری به دوش داشتن و بس .

اعجاز قرآن و محمد (ص) و اسلام که قوم شتر چرانی را ظرف نیم قرن زمامدار دنیای متمدن-ایران و رم-کرد از این راه توجیه می شود که به وسیله توحید و مساوات از هر شتر چران سوسمار خواری انسانی ساخت صاحب شخصیت و واجد فضیلت و امتی ساخت که زمامدارشان پس از فتح هزار شرح در راهپیمایی بیت المقدس سواری تنها شتری راهوار را با غلامش به مساوات و برابری تقسیم کرد اگر یک فرسخ خود سوار بود و غلام پیاده در فرسخ دوم غلام را سوار کرد و خود رد رکاب او پیاده رفت .

مسائلی که از این اصل مهم یعنی توحید و در نتیجه مساوات ناشی می شود فراوان است , از جمله دسترسی هر کسی است به مقامی که لیاقت دارد, اسامه بن زید فرزند بنده آزاده شده ای , به فرماندهی سپاه می رسد و ...

بعد از پیامبر اسلام(ص) شیخین تا حد زیادی از این اصول و سنن را حفظ و از آنها پیروی کردند در زمان آنان هنوز گفته های پیغمبر دهان به دهان و سینه به سینه نقل می شد, مهاجر و انصار به شمشیرهایی که در رکاب پیغمبر زده بودند و به نزدیکی خود به رسول خدا افتخار می کردند و هنوز فضیلت و تقوی مایه برتری و مباهات بود .


رپورتاژ چیست What is report


نتیجه تصویری برای افزایش بازدید افزایش فروش

لیست قیمت

نتیجه تصویری برای تبلیغات ارزان و پر بازدید






با خرید شارژ از مسعود شارژ در قرعه کشی روزانه کارت شارژ شرکت کنید




بررسی تاریخچه جامعه شناسی دین یا مطالعات جامعه شناختی دین

تعاریف مختلفی از دیدگاه علوم اجتماعی از دین ارائه شده است که برخی از مهمترین آنها در اینجا ذکر می شوند 1 دین عبارت است از باور به موجودات معنوی (Reading 1977175) 2 دین یعنی تلاش و جستجو کردن برای کمک گرفتن از ارواح از طریق عبادت (فریزر) (Reading 1977175)
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 16 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 28
بررسی تاریخچه جامعه شناسی دین یا مطالعات جامعه شناختی دین

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

تعریف دین

تعاریف مختلفی از دیدگاه علوم اجتماعی از دین ارائه شده است که برخی از مهمترین آنها در اینجا ذکر می شوند:

1. دین عبارت است از باور به موجودات معنوی (Reading 1977:175).

2. دین یعنی تلاش و جستجو کردن برای کمک گرفتن از ارواح از طریق عبادت (فریزر) (Reading 1977:175).

3. دین عبارت است از مجموعه ای از اعمال و باورهای مربوط به ماوراء الطبیعه که به خودی خود هدف هستند (مالینوفسکی) (Reading 1977:175).

4. دین ایدئولوژی ماوراء الطبیعه است (پدینگتون) (Reading 1977:175).

5. دین یک نظام یکپارچه از عقاید و اعمالی است که به اشیای مقدس مربوط می شوند، یعنی اشیای متمایز و ممنوع، عقاید و اعمالی که همه کسانی را که به آن وفادارند، در یک اجتماع اخلاقی به نام کلیسا، متحد می سازند (دورکیم) (بختیاری و حسامی، 113:1382).

6. دین عبارت است از روابط انسان ها با نیروهای فوق طبیعی که شکل دعا، قربانی و عبادت به خود می گیرند (وبر) (بختیاری و حسامی، 208:1382).

7. دین نظامی از نمادهاست که می کوشد خلقیات و انگیزش های قوی، فراگیر و پویا در انسان ایجاد کند. این کار با تنظیم و جهت دادن به تصورات و ذهنیت ها درباره نظام حاکم بر هستی و پوشش دادن این تصورات و ذهنیت ها با هاله ای از حقیقت و واقعیت به گونه ای که فقط خلقیات و انگیزش ها، واقعیت و حقیقت جلوه کند (گیدنز) (بختیاری و حسامی، 250:1382).

8. دین عبارت است از نظام هایی درباره اعتقاد، عمل و سازمان که جلوه ای اخلاقی را در رفتار پیروان شکل می دهند (گولدوکولب، 427:1382).

9. دین مجموعه ای از مراسم تبعید شده عقلی به وسیله افسانه است که نیروهای ماوراء الطبیعه را برای مقاصدی مانند ایجاد یا ممانعت از تغییر حالت در انسان و طبیعت بسیج می‌کند (عسگری خانقاه و کمالی،477:1380-476).

10. دین عبارت است از نظامی از باورها و اعمال که به وسیله آن گروهی از افراد به تفسیر کردن و دادن پاسخ به آن چیزهایی می پردارند که آنها را فوق طبیعی و مقدس احساس می‌کنند (Horton, Hunt, 1984:265).

11. دین می تواند به عنوان: اعتقاد به امر فراطبیعی؛ ایدئولوژی؛ نظام های اعتقادی و مجموعه ای از مناسک در نظر گرفته می شود (بیتس، پلاگ، 671-677:1375).

12. دین از نظر لغوی، واژه ای است عربی و معنای فارسی آن آیین، کیش، راه و روش است. جمع آن ادیان است (فرهنگ معین، 1597:1381).

معادل انگلیسی آن (Religion) است. این لفظ معمولا از فعل لاتین (religere) مشتق شده و به معنای اجرای وظیفه، حرمت، نیروهای برتر و تفکر عمیق است. اسم وابسته به این فعل، (religio) دلالت دارد هم به موضوع این گونه شیفتگی درونی و هم به غایت فعالیتی که با آن ملازم است. فعل لاتینی جدیدتر دیگری یعنی (religare) را ریشه این اصطلاح ذکر کرده اند که بر پیوند دلالت دارد (گولد، کولب، 427:1376).

نگاهی نسبتاً دقیق به تعاریف ذکر شده نشان می دهد که آنچه به عنوان عناصر اساسی و با اهمیت در تعریف دین لازم است مورد توجه قرار گیرد، عبارتند از: باورها، اعمال و سازمان. این سه عنصر به شکل مشخص در تعاریف دورکیم و گولد و کولب از دین آمده است.

تعریف جامعه شناسی دین

جامعه شناسی شاخه ای از علوم اجتماعی است که به مطالعه پدیده های اجتماعی یا واقعیت‌های اجتماعی در جوامع متحول و پیچیده می پردازد. جامعه شناسی در آغاز بر اساس الگوی علوم طبیعی شکل گرفته بود و در واقع نوعی فیزیک اجتماعی بود که در مطالعه پدیده های اجتماعی به دنبال کشف قانون مندی های طبیعی این پدیده ها بود و بر روی های عینی و شناخت خصوصیات ظاهری و خارجی پدیده ها تأکید می نمود و هدفش به دست آوردن شناخت عینی و به دور از داوری های ارزشی و بیطرفانه بود.

برخی ویژگی های پدیده های انسانی نظیر آگاهی،‌ اراده مند بودن، داشتن ذهنیت، قصد و نیت و معنا و تأثیر آنها بر روش شناخت پدیده های انسانی باعث به وجود آمدن بینشی دیگر در علوم انسانی شد که به جای شناخت خصوصیات ظاهری پدیده ها به روش عینی بر شناخت معانی پدیده ها به روش های درونی، ذهنی و همدلانه تأکید می نمود و به جای آنکه به دنبال تبیین پدیده های انسانی بود و به جامعه شناسی تفهمی و یا تفسیری و یا هرمنوتیکی معروف گشت.

جامعه شناسی دینی (The sociology of religion) یکی از شاخه های جامعه شناسی است که در هر دو نحله اثبات گرا و تفهم گرا گسترش یافته است. هم دورکیم و هواداران او به دنبال مطالعه جدی پدیده های دینی از دیدگاه جامعه شناسی بوده اند و هم «وبر» و طرفداران او رفتارهای دینی را از منظر جامعه شناسی پژوهش نموده اند. اگر گفته ریمون آرون، جامعه شناس فرانسوی، را بپذیریم که به تعداد جامعه شناسان می تواند تعریف جامعه شناسی وجود داشته باشد؛ می توان گفت که به تعداد جامعه شناسان دینی، تعریف جامعه شناسی دین وجود دارد. در اینجا نمونه هایی از تعریف های جامعه شناسی دین ذکر می شوند:

1. جامعه شناسی دینی شاخه ای از جامعه شناسی است که به مطالعه دین با عنوان واقعیت‌های اجتماعی یا پدیده های اجتمااعی می پردازد. واقعیت های اجتماعی دارای سه ویژگی عمومی بودن، خارجی بودن و الزام آور بودن هستند.

2. جامعه شناسی دینی به عنوان شاخه ای از جامعه شناسی است که به مطالعه دین به عنوان یک نهاد اجتماعی می پردازد و تعامل آن را با سایر نهادهای اجتماعی مورد تأکید قرار می‌دهد. می دانیم که از دیدگاه جامعه شناسان پنج نهاد اجتماعی اولیه و اساسی در همه جوامع وجود دارد که جوامع بدون حضور آنها نمی توانند ادامه حیات بدهند. این پنج نهاد اجتماعی عبارتند از: خانواده، آموزش و پرورش، اقتصاد، حکومت و دین.

3. جامعه شناسی دینی مطالعه دین در بستر و زمینه اجتماعی خود است (Hogo, 19??:175)

4. جامعه شناسی دینی به مطالعه جوهر پدیده دینی نمی پردازد، بلکه رفتارهای دینی که با تکیه بر پاره ای از تجربیات خاص و تصورات اهداف معین صورت می گیرند، مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین رفتار معنادار انسان دینی مورد اعتنای جامعه شناسی دینی است. در جامعه شناسی دینی از ارزش های مربوط به اصول خداشناسی یا فلسفه های دینی و یا از مشروعیت اعتقاد به جهان آخرت بحث نمی شود، بلکه فقط رفتار دینی به عنوان رفتار انسان خاکی به مقتضای هدف معمولی مورد مطالعه قرار می گیرد (فروند، 188:1362-187).

5. جامعه شناسی دینی مطالعه دین از منظر گروه های اجتماعی، تعاملات اجتماعی، نهادهای اجتماعی، ساختارهای اجتماعی، بستر تاریخی- اجتماعی، تأثیرپذیری از محیط اجتماعی، مقاومت در برابر نیروهای اجتماعی، سازه های اجتماعی واقعیت، آشکارسازی و رویکرد انتقادی است (زاکرمن، 73:1383-53).

6. جامعه شناسی کلاسیک دینی عمدتاً به دو موضوع مهم و گسترده پرداخته است: اول؛ آنگه چگونه دین در حفظ نظم اجتماعی مشارکت دارد و سهم ایفا می کند. دوم؛ آنکه چه رابطه ای بین دین و نظام سرمایه داری وجود دارد (Abercrombie, et al.,1984:206).

اگر به تعاریف ذکر شده از جامعه شناسی دینی توجه شود، می توان این تعاریف را در دو دسته نهادگرا و کنش گرا طبقه بندی نمود. رویکرد اثبات گرایانه و نهادگرایانه در مطالعات جامعه شناسی دینی به شکل جدی با دورکیم آغاز می شود. لازم به ذکر است که اگوست کنت نیز در پویایی شناسی اجتماعی خود و به ویژه در مبحث قانون مراحل سه گانه، دیدگاه جامعه شناختی خود را درباره دین که همانا دیدگاه اثبات گرایانه و تحول گرایانه است ذکر نموده است. رویکرد دوم یا رویکرد کنش گرا به پیشگامی ماکس وبر مطرح شده است. وبر جامعه شناسی را علم مطالعه کنش های اجتماعی معنادار می داند و بنیانگذار جامعه شناسی تفهمی است. در مطالعه کنش گرایانه از دین بر معنای رفتارهای دینی تأکید می شود که باید با همدلی و تجربه زیسته شناخته شود و یا به عبارت دقیق تر فهمیده شود. این تفهم یا فهم همدلانه باید در مرحله بعد تبیین گردد. به همین جهت رویکرد وبر در مطالعات جامعه شناختی دین تنها تفهمی یا تفسیری نیست بلکه تفهم تبیینی است.

تاریخچه جامعه شناسی دین یا مطالعات جامعه شناختی دین

مطالعات اولیه جامعه شناختی درباره دین از نظر روش شناختی دارای سه ویژگی تحول گرایانه، اثبات گرایانه و روان شناختی است. این خصوصیات را می توان در آثار کنت، تایلور و اسپنسر مشاهده کرد. در جامعه شناسی اگوست کنت یکی از مفاهیم اساسی به اصطلاح قانون مراحل سه گانه بود که بر اساس آن اندیشه بشری به شکل تاریخی و ضروری از مرحله ربانی و متافیزیک گذشته و به مرحله اثباتی رسیده است.

در آثار تایلور (فرهنگ ابتدایی) و اسپنسر (اصول جامعه شناسی) توضیحات دقیق تری درباره مراحل تحول دین و به ویژه منشأ دین به چشم می خورد. به باور تایلور و اسپنسر [پذیرش] روح ویژگی اصلی اعتقاد دینی است و ایده روح از تفسیر ناصحیح رؤیا و مرگ به دست آمده است.

این دو اندیشمند نیز مانند کنت پدیده های دینی را بر اساس تمایلات روان شناختی، خطاهای فکری و شرایط زندگی اجتماعی توضیح می دادند. در قرن نوزدهم، دانشمندان دیگر به ویژه کارل ماکس و جیمز فریزر نیز در مطالعه دین رویکرد مشابهی داشتند.

رویکرد دیگری در مطالعه دین وجود دارد که توسط امیل دورکیم در کتاب صور بنیانی حیات دینی مطرح شده است. هر چند این نگاه قبلاً توسط فوتسل دوکلانژ (معلم دورکیم) مطرح شده بوده است. از دیدگاه دورکیم در همه جوامع تمایزی بین امر مقدس و نامقدس وجود دارد. او بیان می دارد که دین، نظامی یکپارچه از باورها و اعمال در ارتباط با امور مقدس است، اموری که متمایز و ممنوع هستند، این باورها و اعمال گروندگان به آنها را در اجتماع، واحدی که کلیسا نامیده می شود، با هم متحد می سازد. در نظریه دور کیم جنبه‌های اجتماعی دین بیشتر مورد تأکید است. از نظر دورکیم کارکرد مناسک مذهبی تأیید برتری اخلاقی جامعه بر اعضای آن و همچنین حفظ همبستگی اجتماعی است.

تأکید دورکیم بر مناسک به جای باورها، انسان شناسان بعدی را وادار نمود تا پژوهش های کارکردگرایانه درباره دین انجام دهند. پژوهش های مالینوسکی در مقاله «جادو، علم و دین» و دیگر مقالاتش (1948) و رادکلیف براون در «ساکنان جزایر آندومان» (1922) نشان داد که چگونه امور مذهبی در جوامع ساده و ابتدایی به حفظ انسجام اجتماعی و نظارت جامعه بر رفتار افراد کمک می کند.

در رابطه با جوامع متمدن و پیشرفته، نظریه دورکیم درباره کارکردهای دین کمتر راهگشاست. چون دین بیش از آنکه عامل وحدت باشد، می تواند نقش اختلاف برانگیز داشته باشد. از طرف دیگر در جوامع متمدن باورها و آیین ها مهم تر از مناسک هستند. این تغییر توجه باعث شد که هابهاوس به بررسی اثر پیشرفت فکری بر نهادهای اجتماعی بپردازد و توجه خاصی به ایده های اخلاقی بنماید. بر این اساس، وی در اثر مهمش به نام «اخلاق در تحول» که در سال 1907 منتشر شده است به کدهای اخلاقی مهم ترین ادیان و به ویژه مسیحیت می پردازد. این کدها به مثابه آیین مورد بررسی قرار می گیرند و به شکلی اساساً فلسفی تحلیل می شوند و ارتباط این کدها با رفتار اجتماعی به شکلی بسیار کلی مورد توجه هستند.

ماکس وبر نیز عمیقاً تحت تأثیر دلالت های اجتماعی باورهای دینی قرار داشت و رویکردش از برخی جهات متفاوت از رویکرد هابهاوس بود. اولاً، آنکه طرح نظری وبر درباره دین تحول گرایانه نبود. ثانیاً، وی اساساً علاقمند به یک جنبه از اخلاق دینی یعنی پیوند اخلاق دینی با نظام اقتصادی بود و آن را از دو جنبه، نخست تأثیر آیین دینی خاص بر روی رفتار اقتصادی و دیگر رابطه بین جایگاه گروه ها در نظام اقتصادی و انواع باورهای دینی بررسی نمود. چنین است که آثار وب، دورکیم و دیگران به مطالعه جامعه شناختی از دین شکل دادند.

در آمریکا، یعنی جایی که برخلاف جریان شکل گرفته در اروپا، باورها و اعمال دینی رو به فزونی و شرکت در مراسم کلیسایی در سطح بالاست، البته با تفاوت های ناچیزی که بین طبقات اجتماعی وجود دارد. «هربرگ» در کتاب کاتولیک، پروتستان و یهود (1955) و دمارت در کتاب «طبقه اجتماعی در آمریکای پروتستان» (1965) کوشش نمودند که مفهوم همبستگی اجتماعی دورکیم را به کارگیرند و از طرف دیگر فرضیه وبری بنیان های اجتماعی وفاداری فرقه ای را گسترش دهند (Mitchell,1981:214-216).


رپورتاژ چیست What is report


نتیجه تصویری برای افزایش بازدید افزایش فروش

لیست قیمت

نتیجه تصویری برای تبلیغات ارزان و پر بازدید






با خرید شارژ از مسعود شارژ در قرعه کشی روزانه کارت شارژ شرکت کنید




موضوع مطالعه و تحقیق: سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قی
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 63 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 74
موضوع مطالعه و تحقیق: سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا»

منظومه محنت زهرا و آل او
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند
نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند

سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت. و سلام بر گرامی دخت پیامبر، محبوبه داور، همسر حیدر، فاطمه زهرا باد.

صدایی از آن دور دور، از آن دور دور، می آید، کم قوت است اما نافذ، تیز رو، به نشانه دل، دلهای گشاده بر صفا، دلهای اهل، اهل حق، اهل ولایت. این صدا، صدای بانوی بزرگ عالم است و گوش، گوش این خدمتگزاران دیانت. که مجموعه ای چنین لطیف را پس از بسیار رنج فراهم داشتن. چه رنجی؟ و چرا؟

کوشیدند ناجوانمردانی که معاصر آن بانو بودند (و یا پس از آن با همان ناجوانمردی، بلکه سخت تر و ریا کارانه تر) که این صدا را در گلو، و سپس در یادها و خاطره ها خاموش و بی اثر گردانند. گرچه بسیاری را توانستند، اما خداوند عزیز، آنچه را «نمونه آن بسیار» و «پرتوی از آن خرمن روشنی» بود، به عنایت بر ما نگاه داشت «همه شکر گزاریم.» و گویا که این صدا مستقیم هم آمده است که چنین صراحت دارد و چنین تأثیر می گذارد. خوبست که سابقه این امر را میان شیفتگان حق، یاد آوریم تا امید بخش دلها باشد. مردی زنده از «دیار طوس» می شنود صدای رسول خدا را، از ورای قرنها، از ورای کوهها و دره ها و حصارها، حتی از ورای حجاب های تاریخ ما و تاریخ همه حق دوستان که؛ تو گویی دو گوشم بر آوای اوست؛ دو گوش من. همین گوشها که در پی گوش دل به انتظار؛ حاضر نشسته است، و با هدایت فطری دل می تواند دریابد حق را، برگزیند حق را، فروگیرد از هر وارده ای؛ حق را که «شرع داخل» را «عقل درون» را «رسول باطن» را در کنار، و بلکه بر سر ناظر دارد. به همین لحاظ یقین می کند بر حق دریافته و گزیده اش، گوید: درست این سخن، گفت پیغمبر است، یعنی تردید ندارم، بر یقین کامل هستم، خود شنیده ام و خود دریافته ام و مستقیم از گوینده صادق آن، این من، و این گوش دل من «ما کذب الفواد مارای» می‌بیند رسول را در می یابد کلام او را، فرا می گیرد آن را، به گوش، به جان، به دل، و به عمق دل می سپارد. حجابهای حوادث، بدور، غبار سیاستها، بدور، القاآت بد نظران بدور.

این چه کلامی است که اگر طالب خود را بیدار و حاضر بیند، در هر زمان، در هر جا، خود را به او رساند؟ این کلام برهانی است، این کلام زنده است. چشم و شامه نیز همین توان دریافت را به لطف خدا دارند. اویس را در بیابان، صورت پیامبر، به دیده آمد که زخم خورده است، بی هیچ تامل که (حکایت از یقین او در رؤیت بود) سنگ برگرفت، و حواله پشیمانی خود کرد، تا شرط وفا و همدردی و همدلی را گزارده باشد.

پیامبر نیز بوقتی، در معبر که به سوی خدا می رفت، بوی اویس را شنید و فرمود: «اشم رائحه الرحمن من جانب الیمن» و بسیاری از مومنان مکتب ما، چنین؛ واقعه؛ را داشته اند که می گفتند: برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا و آنقدر مکتب ما از این وقایع دارد که یقین را پای، محکم تر می کند، و عنایت خدا را در هدایت از منع ها و حصارها و پرده ها و… فراتر و برتر، رسا و نافذ می نماید، تا حجت بر همه، بالغ باشد و آنچه دل را روشنگر است و راهنما، به اهل آن برسد که: هوالهادی……. فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم. تو دلیل می طلبی که واسطه باشد، از عالم حس تو را به مفهوم و با وساطتی دیگر به معنی و معقول برساند. از چنان وجودی براید، نقل آنچه فراتر از خیال و قیاس و گمان و وهم است.

این دفتر از حق سخن دارد و از آن خانه؛ آوایی را ابلاغ می کند که از نظر خدا در، منتهای رفعت؛ است (فی بیوت اذن الله ان ترفع) و آن خانه خانة وحی است و سخنان پنهان حق؛ پنهان از هر که اهل معرفت نیست؛ بر آن خانه وارد شده است. و اهل آن خانه، دانا ترند به آن معانی و معارف (اهل البیت ادری بما فی البیت) و در این دفتر، صدای آن وجود ثبت است که، عزیزترین اهل این خانه است. رسول خدا او را ام خود، اصل خود، مایه اساسی حرکت وجودی و رسالتی خود دانسته است (فاطمه ام ابیها.) و حدیث قدسی که خداوند، گویندة آن است (فاطمه) را اساس خلقت دانسته است و رمز همه رمزها. نه فقط اساس خلق عالم و آدم، که اساس آفرینش محمد (رسول الله) بود که حقیقت همه رسالتها است و بقول مسیح (ع) همه پیامبران، لباس نبوت را از او به عاریت گرفته و در برداشته اند.

اساس خلقت علی مرتضی بود که هم وارث همه لطافت های معنوی انبیای بزرگ بود (آدم و نوح و ابراهیم…) و هم واجد همه محاسن اوصیای بزرگ، و هم نمودار نفس پاک، رسول خاتم، و هم طلایه دار جمع امامان حق، و سرور راهنمایان اهل ایمان، وقاید غر المحجلین.

در آن حدیث قدسی فرمود خدای حکیم که: لو لا فاطمه لما خلقتکما.

اگر این وجود که ناقل حقیقت رسول خدا، در وجودهایی چون حسن و حسین، و سایر عترت پاک او است، نبود. اگر این نشر رحمت از «انا ارسلناک رحمه للعالمین) در تقدیر قرار نمی گرفت. آن بهترین معرفت تنزیل (یعنی: محمد) و آن والاترین بیانگر تاویل (یعنی: علی) را هم نمی آفریدیم. که طرح خلقت فاطمه، عالم را، و عالمیان را، چنان تواند کرد که نمودار حکمت خداوندی باشد و (عقل بکمال) را وابدارد که گوید: فتبارک الله احسن الخالقین. اینک آن آوارا تا (گوش اهل دل) نزدیک می داریم. و به امید اینکه «اهل معنا» آن گاه که حضور دل دارند (مثل حال نماز. که لاصلوت الا بحضور القلب) این دفتر را بگشایند و این صدف را به عنایت حق باز کنند تا گوهرها به دست آورند و مرواریدهای غلطان برگردن (وجود) آویزند. تا مصداق باشند: (کونوا لنا زینا) را که اعتقاد و عملشان مکتب رازیور باشد. اما این صدا را اگر می بینید باغم توام است، از آن است که خاستگاه دنیایی آن، این اقتضا را داشته است. گاه از آن جاست که خود را در (شهر پیامبر) چنان بی کس می بینید که گوید: آیا در این دیار هیچ مسلمانی نیست که مدافع ما باشد؟

و گاه خود را بین در و دیوار، در فشار دست ستم می بیند، و گاه امام زمان خود را کت بسته و محکم پیش چشم می نگرد. و گاه صورت خود را کبود، و گوشواره اش را افشان بر خاک، احساس می کند. و بالاخره گاه از (بیت الا حزان) آوا به عالم در می‌دهد. همچون ابراهیم، بر فراز (مقام) که (اذن فی الناس…) و عاقبت از آن جا که بر ویرانه (بیت الا حزان) ناظر است و (آخرین کلامها) از او فرو می ریزند همچون کلام پر درد همسر او، که: هذه شقشقه هدرت.

این خاستگاه دنیایی سخن او است که غم آلوده است. و او (وجود معنایی) بود که پیش از نمایش خلقت در (نمود) قرار گرفت. او یک ظهور در (دنیا) داشت که اهل زمانه اش، قدر و والایش را حق شناسی نکردند، اما اثر وجودش، جان هر که را (اهل) بود، جان شد، و زندگی شد و شور شد و ولایت شد، که در دلها نوشته اند و به سطر و دفتر انعکاس یافته اند.

بسم الله الرحمن الرحیم (انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک و انحر، ان شانئک هو الابتر، صدق الله العلی العظیم.


خلقت نورانی

جهان از کتم عدم پای بر صحنه وجود ننهاده بود و زمان، لباس هستی بر قامتش دوخته نشده بود. نه عالمی حادث بود و نه مخلوقی موجود. تنها خدا بود و خدا بود. خدا قادر بود و منیع تمامی خیرات کمال مطلق بود و سرچشمه احسان، آن هم نه احسانی از روی نیاز همچون نیکی های مخلوقاتش. چون کمال مطلق بود.

می بایست اظهار قدرت خود کرده به آفریدن دست یا زد. پس دست به کار تصویرگری شد و هستی را ایجاد نمود، تا نوبت به خلقت انسان رسید. هدف از خلقت انسان که بازگشتن به آدمی است- کمال بود و کمال در عبادت و بندگی خداوند نهفته و عبادت آدمیان چیزی جز قرار گرفتن در سایه رحمت الهی. که نتیجه این عبادت، شناخت بهتر و کاملتر ذات حق بود. پس هدف خلقت جود بر بندگان بود، نه سود برای آفریدگار.

حضرت باری مشیّتش بر این تعلق گرفت تا بر روی زمین موجودی بر جای نهد که بایسته جانشینی او باشد. موجودی به نام انسان که نسبت به دیگر موجودات از ظرفیتهای ویژه ای برخوردار بود پس فرشتگانش را مخاطب ساخته و فرمود: من }مشیتم بر این قرار گرفته تا{ در زمین جانشین بر گمارم.

فرشتگان گفتند: پروردگارا: عزم بر این داری که کسانی بر گماری که فساد کنند و در زمین خونها بریزند؟ حال آنکه ما به تسیح و تقدیس تو دل مشغولیم. پروردگار فرمود: من میدانم آنچه را که شما نمی دانید. بدین منظور و همچنین برای اظهار نهایت قدرت خود و ایجاد شریفترین مخلوق در عبودیت و بندگی، در غامض علم خود، دو هزار سال پیش از آفرینش دیگر مخلوقات، خمسه طیبه را بیافرید.

غایی بر کون و مکان کیست؟
جان پنهان‌شده در جسم جهان‌دانی کیست؟

سبب خلقت پیدا و نهان کیست؟
دایره رفعت و شان دانی کیست؟

«فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا»

هر موجودی به نوبه خود مظهر اسمی از اسماء حسنای خداوند سبحان می باشد و مظهر اتم و اکمل آن وجود چهارده نو پاک (علیهم السلام) است، زیرا تکراری در نظام هستی وجود ندارد. با این وجود، چون مظاهر جزئی کثرت آنها آشکار و وحدت آنها نهان است جهات مشترکی را می توان یافت که آنان را همنام سازد، و هرچه هستی محدودتر باشد همتاها از فراوانی بیشتری برخوردارند اما هستی اگر وسیع شد و تا به مرز هستی محض رسید، آن گاه است که نه همانند خواهد داشت و نه همتایی برای آن وجود صرف می توان فرض نمود. در قلمرو امکان، مظهر آن اسم اعظم وجود مبارک پیامبر است که احدی در محدوده امکان همانند او نیست. پس از وجود پیامبر، معصومین پاک در این رتبه قرار دارند که در این میان فاطمه (علیها السلام) ریشه این درخت تناور است. آن درخت پاک، پیامبر خداست، که فرعش علی، ریشه اش فاطمه، میوه اش فرزندان فاطمه و برگها و غنچه هایش شیعیان فاطمه هستند که شاید سبب نامیدن حضرتش به ام ابیها از این جهت باشد، چرا که عنصر نبوت است و درخت نبوت به اوست که بارور می گردد و برگ می دهد و به ثمر می نشیند.

خواندش پدر ام ابیها که نور او
زین رو، زجمع اهل کسا نام فاطمه

فیض نخست و صادر اول زمصدر است
در گفته خدای تعالی مکرر است

او قطب دایره امکان و نقطه پرگار است، که چون از مقام خود پایین آید دیگر وجودها از او تکثیر شوند. او احمد دوم و احمد دورانش است. او جرثومه توحید در زمانش می باشد. او چراغدان نور خداوند و بوته زیتونی است که جهان سرشار از برکات اوست.

باری، چون خداوند در غامض علم خود، پیش از آفرینش هر موجودی از موجودات، نور مبارک او و دیگر اصحاب کسا (که درود بی شمار بر آنان باد) را بیافرید دست به کار آفرینش آدم ابوالبشر (علی نبینا و آله علیهم السلام) شد، چرا که این انوار در صلب آدم بودند که در قالب جسدی می گنجیدند. پس آدم و ذریه‌اش به یمن وجود این انوار، از کتم عدم، ردای وجود به بر نمودند.

خداوند آدم و حوا را چون بیافرید آن دو در بهشت بنای خود نمایی گذاشتند. آدم به حوا گفت:

خداوند آفریده ای را به نیکویی ما نیافریده است. در این هنگام خداوند جبرئیل را وحی نمود تا آدم و حوا را به فردوس اعلی برد. چون آن دو به فردوس اعلی در آمدند دیدگانشان متوجه بانویی شد که بر سکویی از سکوهای بهشت قرار گرفته، تاجی از نور نهاده است و دو گوشواره از نور بر گوش دارد و آن چنان زیبایی و درخشندگی دارد که از زیبایی او بهشت منور گردیده است. آدم، چون این رخ زیبا را نظاره نمود به جبرئیل گفت: ای دوست من، جبرئیل، این بانویی که از حسن منظرش بهشت مزین است، کیست؟ جبرئیل در پاسخ گفت: او فاطمه، گرامی دخت پیغمبر است، که از اولاد تو در آخر الزمان می باشد. حقیقت آن است که اینان رمز خلقتند: یا احمد: لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمه لما خلقتکما.

ای احمد: اگر تو نبودی آسمان و زمین نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمی آفریدم (یعنی شمایان رمز خلقتید). و فاطمه حوریه ای بود که چند صباحی لباس آدمیان در بر نمود:

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

که در این دامگه حادثه چون افتادم
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

فاطمه برای پدر و دیگر مردمان گلی بود که رایحه خوشش آفرین دلها بود و خدایش او را خیر کثیر خواند.

نور دل و دیده پیغمبر، زهراست
آن خیر کثیر را که از فرط کمال

ام الحسنین و کفو حیدر، زهراست
ایزد ستود و خواند کوثر، زهراست

پس جای شگفتی نیست که او بار غم ابتر بودن را از چهره پدرش، محمد (که درود و سلام خداوندی بر او و خاندان پاکش باد) بزداید، چرا که فرزندان پسر پیامبر چندی نمی پایید که رخت بر می بستند و این خود بهانه ای به دست دشمنان حضرتش داده بود تا نغمه ساز این سخن شوند که در پس محمد نامی از او نمی ماند.

مصطفی را وعده کرد الطاف حق
رونقت را روز روز افزون کنم
منبر و محراب سازم بهر تو

گربمیری تو نمیرد این سبق
نام تو بر زر و نقره بر زنم
در محبت قهر من شد قهر تو

خدیجه بانوی مستقل

یکی از نکات برجسته و درخشان زندگی خدیجه داستان ازدواج اوبا پیغمبر است. بعد از انکه شوهر اول و دوم خدیجه وفات نمودند یک حالت استقلال و آزادی مخصوصی در آن بانوی بزرگ پیدا شد و همانند عاقل ترین و رشیدترین مردان به تجارت می پرداخت و تن به ازدواج نمی داد. با اینکه از جهت اصالت و نجابت خانوادگی و مال و ثروت فراوان، خواستگاران زیادی داشت و حاضر بودند مهریه‌های سنگینی بدهند و با وی ازدواج کنند ولی او از قبول شوهر جداً امتناع می ورزید.

اما نکته جالب اینجاست که همین خدیجه ای که حاضر نبود به هیچ قیمتی، با سران و اشراف عرب و مردان ثروتمند ازدواج کند. با کمال شوق و علاقه حاضر شد با محمد که شخص یتیم و تهیدستی بود ازدواج کند خدیجه زنی نبود که خواستگار نداشته باشد، بلکه تاریخ خبر می دهد که خواستگاران متشخص و آبرومندی حتی از ملوک و ثروتمندان برایش می آمدند ولی به ازدواج راضی نمی شد. اما در مورد وصلت با محمد نه تنها راضی شد بلکه خودش با کمال اصرار و علاقه پیشنهاد ازدواج نمود و مهریه اش را نیز از مال خودش قرار داد به طوریکه این موضوع اسباب سخریه و سر زنش شد.

با توجه بدین مطلب که زنها معمولاً به ثروت و تجملات زندگی خیلی علاقه دارند و نهایت آرزویشان این است که شوهر ثروتمند و آبرومندی نصیبشان گردد تا در خانه‌اش به آرامش و تجمل و خوش گذرانی سر گرم باشند، به خوبی روشن می‌شود که خدیجه در مورد ازدواج،اندیشه و افکار عالیتری داشته و در انتظار شوهر فوق‌العاده و شخصیت برجسته ای بوده است. معلوم می شود خدیجه شوهر ثروتمند و پولدار نمی‌خواسته، بلکه در جستجوی شخصیت برجسته روحانی بوده که جهانی را از گرداب بدبختی و جهالت نجات دهد.

آن بانوی شریف و رشید، شخص مطلوب و گمشده اش را یافت آن حضرت را احضار نمود و گفت: ای محمد من چون تو را شریف و امانتدار و خوش خلق و راستگو یافته ام، میل دارم با تو ازدواج کنم. محمد صلی الله علیه و آله قضیه را با عموها و خویشانش در میان نهاد. آنان به عنوان خواستگار نزد عموی خدیجه رفتند و مقصدشان را در ضمن خطبه ای اظهار داشتند. عموی خدیجه که یکی از دانشمندان بود خواست پاسخ دهد ولی چون نتواست به خوبی سخن بگوید، خود خدیجه از غایت شوق با زبان فصیح، گفت: ای عمو! شما گرچه در سخن گفتن از من سزاوار ترید اما از خودم بیشتر اختیارم را ندارید. پس عرض کرد: این محمد! خودم را به تو تزویج کردم و مهرم را مال خودم قرار دادم. به عمویت بفرما برای ولیمه عروسی شتری بکشد. و وقتی محمد خواست از خانه خارج شود خدیجه عرض کرد: خانه من خانه تو و من کنیز تو هستم هر وقت خواستی به سرای خویش در آی.

این ازدواج برای پیغمبر خیلی ارزش داشت زیرا از یک طرف فقیر و تهیدست بود و به همین علت یا علل دیگر تا سن بیست و پنج سالگی نتوانست ازدواج کند. از طرف دیگر بی خانمان و تنها بود و احساس تنهایی می کرد و به وسیله این ازدواج مبارک، هم نیازمندیش برطرف شد و هم یار و غمگسار و مشاور خوبی پیدا کرد.

بانوی فداکار

آری محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه یک کانون با صفا و گرم خانوادگی را تاسیس کردند. نخستین زنی که دعوت پیامبر را اجابت نمود خدیجه بود. آن بانوی بزرگ تمام اموال و ثروت بی حد و حصر خویش را بدون قید و شرط در اختیار محمد (ص) قرار داد. خدیجه از آن زنان کوتاه فکری نبود که اگر اندک مال و استقلالی برای خویش دید اعتنا به شوهر نکند و مالش را از او دریغ دارد. خدیجه چون از هدف عالی پیغمبر خبر داشت و بدان عقیده مند بود، تمام اموالش را در اختیار آن حضرت گذاشت و گفت: هر طور صلاح می دانید در راه اشاعه و ترویج دیدن خدا، خرج کن.

مادر فاطمه (ع)

همانطور که می دانیم مادر فاطمه زنی بود به نام خدیجه دختر خویلد. خدیجه در یکی از خانواده‌های اصیل و شریف قریش به دنیا آمد و تربیت یافت. افراد خانواده‌اش همه دانشمند و فداکار و روحانی و حمایت کننده از خانه کعبه بودند.


نخستین کانون اسلامی

نخستین خانواده اسلامی که در اسلام تاسیس شد خانه محمد (ص) و خدیجه بود. تعداد نفرات آن بیش از سه تن نبودند: محمد (ص)، خدیجه و علی علیه السلام، آن خانه، کانون انقلاب اسلامی و جهانی بود و وظایف بسیار سنگینی بر عهده داشت. باید با کفروبت پرستی مبارزه کند. دین توحید را در جهان بسط و اشاعه دهد. در تمام جهان بیش از یک خانه اسلامی وجود نداشت ولی سربازان فداکار آن نخستین پایگاه توحید، تصمیم داشتند دلهای جهانیان را فتح کنند و عقیده توحید را در جهان نفوذ دهند. آن پایگاه نیرومند، از هر جهت مجهز و مسلح بود، محمد صلی الله علیه و آله در راس آن قرار داشت. که خدا درباره اخلاقش می گوید: اخلاق تو عظیم و بزرگ است».

دستور آسمانی

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در «ابطح» نشسته بودند؛ جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند بزرگ بر تو سلام فرستاده می فرماید، چهل شبانه روز از خدیجه کناره گیری کن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پیغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکیم، چهل روز به خانه خدیجه نرفت. و در آن مدت، شبها به نماز و عبادت می‌پرداخت و روزها روزه دار بود. چون چهل روز بدین منوال سپری شد، فرشته خدا فرود آمد. غذایی از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاهای بهشتی تناول کن. رسول خدا با آن غذاهای روحانی و بهشتی افطار کرد.

هنگامیکه برخاست تا آماده نماز و عبادت شود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول گرامی خدا، امشب از نماز مستحبی بگذر و به سوی خانه خدیجه حرکت کن زیر ا خدا اراده نمود که از صلب تو فرزند پاکیزه ای بیافریند. پیغمبر اکرم (ص) نیز با شتاب رهسپار خانه خدیجه شد. و هنگامیکه خدیجه درب خانه را به روی محمد (ص) گشود، طولی نکشید که نور فاطمه علیه السلام از صلب پدر به رحم مادر وارد شد.

دوران آبستنی

کم کم آثار آبستنی در خدیجه هویدا گشت. آن بانوی شریف و فداکار از آن روز، تا حدی از غم و غصه تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شکم داشت انس گرفت. امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامیکه خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد زنان مکه باوی قطع رابطه نمودند، به خانه اش نمی رفتند و سلام و علیک نمی کردند. مراقب بودند کسی به خانه اش رفت و آمد نکند.

بانوان اشراف، خدیجه را تنها گذاشتند، و با او انس و الفت نمی گرفتند، و به همین جهت ناراحت و اندوهناک بود. کم کم با تنهایی خو گرفت، ولی هنگامی که به فاطمه(ع) آبستن شد از غم و تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شکم داشت انس گرفت، با او راز و نیاز می کرد و خوشنود بود.

جبرئیل برای بشارت محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه فرود آمد و گفت: یا رسول الله بچه ای که در رحم خدیجه می باشد، دختر ارجمندی است که نسل تو از وی بوجود خواهد آمد. او مادر امامان و پیشوایان دین است که بعد از انقطاع وحی جانشین تو خواهند شد. پیغمبر اکرم (ص) بشارت پروردگار جهان؟، به خدیجه ابلاغ نمود و بدان نوید فرحبخش، دلش را شاد گردانید. آری خدیجه که برای ترویج توحید و خدا پرستی از همه گذشت و به هر محرومیت و فشاری حاضر شد، ثروت بی پایانش را وقف این هدف مقدس نمود، دوستان و رفقایش را از دست داد، محمد (ص) و هدف بزرگ او را بر ما سوی الله ترجیح داد، وقتی از زبان رسول خدا می‌شنود که خدا چنین سعادت بزرگی را نصیبش کرده که پیشوایان معصوم دین از او بوجود می آیند، دلش لبریز شادمانی و سرور می گردد. و حس فداکاری او بیشتر تحریک می شود و با خدای خویش و طفلی که در اندرون دارد مانوس می گردد.

ولادت فاطمه (ع)

دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید. خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد. کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد: کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع خطرناک به فریادم برسید و در امر زایمان یاریم کنید. طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت: درب خانه هر کسی را کوفتم، را %